تبلیغات
<-Text3->
مقاله دفاع مقدس




 دفاع مقدس
مقاله در رابطه با دفاع مقدس
راه‌های حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده

چکیده
دوران هشت ساله‌ی دفاع مقدس به فرموده‌ی مقام معظم رهبری «اوج افتخارات ملت ایران است». لذا برای حفظ و انتقال ارزش‌های دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده بایستی این فرهنگ با جدیت در برنامه‌ریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور مدنظر قرار گیرد.
به فرموده مقام معظم رهبری «اگر بخواهیم انقلاب و کشور بیمه باشد، باید این شور و شوق، این حرکت عمومی و بسیج ملت را روز به روز تقویت کنیم.»
برای تبیین نقش و جایگاه فرهنگ ایثار و شهادت که در جنگ متبلور شد، بیش از هر چیز نیازمند بررسی درست دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس هستیم. در این ارتباط، حرکت جدی تحقیقاتی و علمی پیرامون موضوع ضروری به نظر می‌رسد.
گرچه علی‌رغم گذشت چند سال از پایان جنگ، این حرکت کند بوده است، اما به هر حال فرهنگ ایثار و شهادت باید به عنوان میراثی گران سنگ در ذهن ملت ایران باقی‌مانده و از آفت تحریف مصون بماند زیرا نشر ارزش‌های معنوی و اخلاقی با شمیم عطر خون شهیدان تأثیر به سزایی در اخلاق جوانان داشته و امید و انگیزه برای مبارزه با استکبار جهانی و همچنین ترویج فرهنگ عاشورایی را به همراه دارد.
هرگونه ورود به عرصه دفاع مقدس، یعنی ورود به عالم قدسیانی که جز با طهارت نمی‌توان در محضر آنان وارد شد، چرا که آنان شاهدند و ما مشهود.
با توجه به مطالب ذکر شده، عنوان مقاله‌ی حاضر «بررسی راه‌های حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده» می‌باشد. این سؤال که ایثار و شهادت چیست؟ و اینکه راه‌های حفظ این فرهنگ و انتقال آن به نسل آینده چگونه است؟ سؤالاتی است که نگارنده در این مقاله قصد دارد برای آن پاسخی مناسب ارائه نماید. لازم به یادآوری است که روش جمع‌آوری اطلاعات در این پژوهش به شیوه‌ی مطالعه‌ی کتابخانه‌ای بوده است.... .

نویسنده:صادق امینی زاده

لطفا بقیه مقاله را در ادامه مطلب مشاهده نمائید

مقدمه
طوفان جنگ در 31 شهریور 1359، به راه افتاد. همچنان که تهاجم در حال تولد بود، حماسه‌ای برتر از درون فرهنگ و باورهای ژرف ملتی مؤمن سرچشمه می‌گرفت. این حماسه که «دفاع مقدس» نام گرفت، روزبه روز بالنده‌تر شد و چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن قد علم کرد. همین کافی بود تا دشمن را متقاعد سازد که در محاسباتش دچار اشتباهی بزرگ شده است (باورهای دینی، 1380، ص18).
به راستی چرا دشمن نتوانست ظهور این حماسه را پیش بینی کند؟ این عوامل ناپیدا از دید دشمن، که موازنة قدرت را که در ظاهر به نفع او بود، برهم زد عوامل فرهنگی و معنوی بود. امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: «آن‌ها حساب همه چیز را می‌کردند الا یک حساب و آن حساب، معنویت بود. آن‌ها توجه به این نداشتند که ملت همه با هم علاقه به خدا دارند و علاقه به اسلام» (صحیفه نور، ج 13، ص 277).
حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز در این باره فرموده است: «محاسباتشان از عنصر «توکل» و «ایمان به خدا» خالی بود و آن را در زندگی ما به حساب نیاورده بودند» (حدیث ولایت، ج 5، ص 124).
تمسک فرماندهان و رزمندگان به فرهنگ ناب اسلامی، الهام گرفتن از باورهای ژرف دینی، اقتدا به سیرة جهاد معصومان به ویژه نهضت حرکت آفرین عاشورا، آراسته شدن به ارزش‌های پیروزی آفرین اسلامی و امید داشتن به امدادهای غیبی از جمله این ویژگی هایند. همچنین، استفاده قابل قبول از سلاح تبلیغات و نیز هنر و ادبیات در جهت خنثی کردن تهاجم تبلیغاتی دشمن و افزایش روحیه رزمندگان را باید از ویژگی‌های دفاع مقدس برشمرد. از عوامل مهم معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ارزش‌های اسلامی است که رزمندگان اسلام به آن‌ها پایبند بودند (ارزش‌های اسلامی، 1380، ص11).
دفاع در قانون طبیعت یکی از اصول استوار بقاء و حفظ شرافت انسان‌هاست. در میان تمام دفاعیاتی که توسط انسان در برابر هجمه‌های گوناگون صورت می‌گیرد، مقدس‌ترین و با ارزش‌ترین آنها دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت سالة جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بی‌نظیر ایران اسلامی است. و برهمین اساس است که مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «دوران دفاع مقدس، اوج افتخارات ملت ایران است.»
لذا برای حفظ و انتقال ارزش‌های دفاع مقدس بایستی این فرهنگ با جدیت در برنامه‌ریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور تثبیت گردد.
در حقیقت بزرگداشت شهیدان از یک سو تعظیم صبر و صلابت و تکریم فخر و شرافت است و از سویی تعمیم شور و حماسه و تحصیل نور هدایت و تکریم و تجلیل. گرامیداشت شهدای انقلاب شکوهمند اسلامی و شهدای دفاع مقدس پژواک شمشیرهایی است که در عرصه های چهارده قرن مصاف اسلام با کفر طنین افکنده است. برقی که از شمشیر رزم آوران اسلام در بدر و حنین درخشید و در صفین و نهروان چشم فتنه را کور کرد و در کربلا کاخ ستم را سوزاند، سفیر رعدش در فضای ملکوتی بهمن ماه 1357 و هشت سال حماسه دفاع بر نفیر کفر و نفاق فرود آمد و پیام شورانگیز «نصر من الله و فتحٌ قریب» را به جهان وجهانیان اعلام کرد.
اینک گرامیداشت آن همه رشادت‌ها و شهادت‌ها همچون نسیم معطری است که بار دیگر عطر دل انگیز آن لاله های بهشتی را به مشام جان زمینیان می‌رساند و پرتو هدایتی از کهکشان روشن آن حماسه‌سازان را، فرا راه رهروان و آیندگان قرار می‌دهد، این کار در گرو حمایت بی دریغ و همکاری همه عزیزانی است که میراث دار افتخارات گذشته و پاسدار اعتبارات امروز و خواستار انتظارات آینده‌اند.
گرامی و جاوید باد اخلاص و ایثار شهدای گرانقدری که ایمان به آستان امام و اطاعت از مقام ولایت را توشه خود ساختند و سلحشور و سرافراز بر سر سودای یار سرباختند.

ضرورت و اهمیت موضوع
«اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح ترکیب کنید، از آنها منطق شهید در می‌آید. خون شهید برای همیشه در رگ‌های اجتماع می‌جوشد» (استاد شهید مطهری).
شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است. شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است.
آنان که در زندان تن اسیرند، از درک تفسیر شهادت عاجزند. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. عالم پر از صدا است. صداهای شیطانی و رحمانی، صداهای شیاطین بازتاب ندارد و در دهلیزهای تاریخ گم می‌شود، اما آواهای رحمانی فریادهای انسانی و صداهای ملکوتی ماندگار و بی مرگند و صدای شهید صدایی آسمانی و خدایی است. صدایی جاودانه و جاری در متن زندگانی، صدایی که در عرض و فرش می‌پیچد و به اعماق زمین و زمان سفر می‌کند (اسوه، 1384، ص8).
شهدا شور و عشق حیاتند؛ سرود حماسه و هدفند؛ شهد صداقت، عصاره‌ی ایثار، خلاصه خلوص، پاره های نور، تبلور نیایش و تجسم عظمت در فراخنای تاریخ‌اند.
شهدا، پروانه‌های وادی صداقتند و عاشقان کعبه وصال که پرهای خود را با اولین شعله‌های شمع معرفت و سیر الی الله سوزاندند و مسافر آسمان‌ها شدند تا راه آسمانی شدن برای «فرزندان وطن» باز شود.
نگذاریم که صاعقه های «ابتذال» و «خودگریزی» خرمن «باور» و «اعتقاد» ما را بسوزاند. مام وطن، پا گرفته از خون کبوتران حرم عشق است و «کبوتران حرم عشق» پا گرفته از غیرت فرزندان وطن، و غیرت فرزندان وطن، یادگار پرتوهای تابان انوار هدایت احمد (ص) و علی (ع) و حسین (ع) است که در روزگاری نه چندان دور از پای درخت انقلاب، به معراج خون بال گشودند و جاده های «ایثار» را ستاره باران کردند.
و حالا بر ماست که به حرمت بدن‌های پاره پاره پرستوهامان، و به حرمت دست های قلم شده عباس گونه آنها و به خاطر چشم‌های همیشه منتظر مادرانمان و به حرمت انتظار پدرانمان مگذاریم که یوسف‌های این وطن از یادها برود و دست‌های آلوده شهدای ما را از ما بگیرند.
وقتی سنگینی بار امانت، بر دوش تک تک ماست و پرچم نینوایی شهدا بر شانه‌های ما در اهتراز، مباد آن لحظه که پایمان بلرزد و دست هامان سست شود. فرهنگ شهید، راه شهید و هدف شهید مقدس است و جاده حرکت او، حلقه اتصال به آخرین چراغ عالم امکان است (همان، ص9).
با توجه به مطالب مذکور ضرورت و اهمیت این بحث مشخص می‌شود:
- شناخت بخشی از ویژگی‌های فرهنگی و معنوی دفاع مقدس.
- ارزیابی و شناخت اقتضائات و ضرورت‌های زمان حال.
- انجام ارزیابی‌های نظری و نیز ارائة پیشنهادی کاربردی برای تبیین‌ و ‌حفظ ارزش‌های فرهنگی دفاع مقدس.

اهداف تحقیق
هدف کلی:
- بررسی راه‌های حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده
اهداف جزئی:
- تبیین راه‌های حفظ ارزش‌های دفاع مقدس
- تبیین راه‌های انتقال فرهنگ و ایثار و شهادت به نسل آینده

تعریف مفهوم ارزش
ارزش در لغت، به معنای قیمت، بهاء، ارج، شایستگی و زیبندگی است. ارزش در هر یک از ساحت‌های اجتماع- اقتصاد، فرهنگ، دین، حقوق، اخلاق- دارای معنای خاص است. ارزش‌های اسلامی در مفهوم عام و گسترده عبارت است از آنچه از نظر دین مقدس اسلام مطلوب و سودمند است؛ ولی گاه از ارزش‌های اسلامی، معنای خاصی اراده می‌شود و در مفهوم خاصش یعنی آن ارزش‌هایی که اسلام مطلوب و ارزشمند بودن آن‌ها را در عرصه اخلاق به رسمیت شناخته است. از این رو، منظور از ارزش‌های اسلامی به عنوان یکی از عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، مهم‌ترین ارزش‌های اخلاقی است که رزمندگان اسلامی در دوران دفاع مقدس، به آنها آراسته بودند (ارزش‌های اسلامی، 1380، ص12).
ارزش‌ها، از مهم‌ترین اجزای یک فرهنگ به شمار می آیند؛ چرا که از باورهای یک ملت سرچشمه می‌گیرند و در عرصه‌های گوناگون فعالیت آن تأثیر می‌گذارند. بروز و ظهور این ارزش‌ها، به هنگام حوادث و رخدادهای سرنوشت ساز، از جمله دفاع از کیان و سرزمین بسی پر فروغ تر و خیرکننده‌تر است (ارزش‌های اسلامی، 1380، ص 16).
ارزش‌هایی که در حماسه دفاع مقدس تبلور یافت و از عوامل مهم پیروزی بر دشمن بود، ریشه در فرهنگ ناب اسلامی و باورهای دینی رزمندگان اسلام داشت. آنان، براساس آموزه‌های قرآنی، ارتباط خود را با خداوند متعال نزدیک و استوار کرده بودند. این ارتباط که با یاد خدا، به وسیله نماز و انس با قرآن و دعا و راز و نیاز و نیز اخلاص ورزی و توکل پدید می‌آمد، آرامش بر گسترة جانشان چیره و از امداد و نصرت الهی برخوردار می‌ساخت: «هر جا که کم می‌آوردیم و می بایست می‌جنگیدیم، اکسیر توکل بالا می‌رفت و باعث می‌شد که به مرور زمان ضعف انگیزه که در قبل از انقلاب در ارتشی‌ها وجود داشت از بین برود و در همین دانشگاه جنگ بود که روحیه‌ها تقویت و انگیزه‌های ما قوی شد.» (سخنرانی شهید صیاد شیرازی، ص78). همین ارتباط وثیق، سرانجام آنان را مشتاق دیدار دوست و نظاره کردن «وجه الله» می‌کرد؛ اشتیاقی که آغازش بی اعتنایی به دنیا و انجامش شهادت طلبی بود.
رزمندگان اسلام همچنین از قرآن کریم فرا گرفته بودند که به یکدیگر محبت و مهر بورزند و اخوت و همدلی پیشه کنند، چه در این صورت، روابط دو سویه فرماندهان و نیروها سامان می‌یافت و اثرات شگرفش را در سخت‌ترین لحظه‌های نبرد نشان می‌داد. «روابط انسانی خاصی در جبهه حاکم بود. این روابط انسانی، مقاومت را بسیار افزایش می‌داد. مثلاً ما تا پایان جنگ بدون داشتن درجه جنگیدیم، ولی به علت همین روابط انسانی در کنترل و هدایت و فرماندهی رزمندگان مشکلی نداشتیم» (مجله سیاست دفاعی، 1375، ص 13). این محبت و عشق ژرف، خود ایثار و فداکاری را به دنبال داشت؛ ایثاری که از اندک اندوختة مالی تا گوهر نفیس جان را شامل می‌شد. نیز از قرآن کریم آموخته بودند که در برابر دشمن استوار و سرافراز باشند. آنان برای انجام این مهم، صبر و استقامت را در اوج زیبایی به تصویر کشیدند؛ شجاعت و دلاوری را بر قلة بلند افتخار نشاندند و عزت و کرامت را شکوهی سترگ بخشیدند. درخشش خیره کننده ارزش‌های اسلامی که در حماسة دفاع مقدس بازتاب یافته است، انعکاس آن همه زیبایی که در چهره تابناک این حادثه رخ نمود، مجالی به گستردگی و فراخی سینه‌هایی که این زیبایی‌ها از آن‌ها سرچشمه گرفته و سرازیر شده‌اند، می‌طلبد (ارزش‌های اسلامی، 1380، ص17)

مفهوم ایثار و شهادت
شهید از ماده شهود و شهادت است؛ شهود هم به معنی حضور است و هم به معنی علم و یقین و هم به معنی معاینه و شهادت مشاهده است. شهید در لغت به معنی «گواه» است و در اصطلاح به کسی گویند که در راه خدا کشته می‌شود.
در احادیث است که شهادت برترین مرگ است. قطره خون شهید، نزد خدا از بهترین قطرات است. شهادت موجب آمرزش گناهان می شود. شهید از سؤال قبر، مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت با حوریان همنشین است. شهید، حق شفاعت دارد. شهدا اولین کسانی‌اند که وارد بهشت می‌شوند و همه به مقام آنها غبطه می‌خورند. شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و به خاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن «فی سبیل‌الله» انتخاب می‌کند.
امام خمینی (ره) فرمود: «مرگ سرخ، به مراتب از زندگی سیاه بهتر است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‌ایم، تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند.»
از دیدگاه اسلام، شهادت در راه خداوند متعال آن قدر مقام عالی و پراهمیت و زیبایی داشته و دارد که اولیای‌ خداوند، و برگزیدگان او همچون علی بن ابیطالب (ع) و فرزندانشان مانند امام حسین (ع) و امام جعفر صادق (ع) و… آرزوی شهادت در راه خدا را می‌نموده‌اند.
این آرزوی در گفتار و اعمال اصحاب یاران معصومین (ع) نیز ظاهر و آشکار است. از طرف دیگر در مقام شهید و فضیلت آن این نکته مهم را باید در نظر بگیریم که اگر پدیده شهادت در تمام تاریخ بشری یک بار اتفاق می‌افتاد، یعنی تاریخ بشر تنها یک فرد شهید داشت، باز اهمیت شهادت فوق همه پدیده‌های حیات بشری بود. چه رسد به این که در گذرگاه قرون و اعصار، کاروانیان منزلگه شهادت متجاوز از میلیون‌ها نفر از پاکان اولاد آدم بوده، پیشتاز برجسته ای همچون حسین بن علی (ع) یارانی با شخصیت‌هایی عظیم در این دوران کوی الهی شرکت داشته‌اند (اسوه، 1384، ص28).
فضایل و ویژگی‌های امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورایی ایشان یک نمونه و الگوی کامل و تمام عیاری است که برای همه انسان‌های آزاده و آزاداندیش از هر دین و آیینی سیمای واقعی و درس فراموش نشدنی عزت، فداکاری، شجاعت، شهامت، غیرت، آزادیخواهی، محبت، عدالت طلبی، صبر، قیام برای امر به معروف و نهی از منکر، شهادت طلبی، جهاد در راه حق و حقیقت، عرفان توحید، عبادت و زندگی مطلوب بشریت را به تمام و کمال ترسیم نموده و به تصویر کشیده است (همان، ص30).
و شهدای هشت سال دفاع مقدس نیز به تأسی از امامان معصوم (ع) همین گونه بودند. در وصف این شهیدان والامقام چه خوب گفته‌اند: «شهدا شمع محفل بشریتند» همان‌گونه که شعله‌ای در تاریکی به ما روشنی می‌دهد و کمک می‌کند تا راه درست را پیدا کنیم، شهیدان هم می‌توانند برای ما بهترین الگوها و راهنمایان در زندگی و رسیدن به سعادت باشند. آنان در بهترین سن و سال زندگی به دور از هرگونه چشمداشتی به تقدیر و تشکر، با نثار جان خویش در دفاع از کیان و وطن خود از دیگری گوی سبقت را ربوده و شهد شیرین شهادت را به کام خود می‌کشیدند تا با عزت و آزادگی در پیشگاه خداوند متعال حاضر شوند. شهیدان در کمال ساده زیستی و با کم‌ترین توقع از اطرافیان و جامعه خود، به دور از هرگونه تجملات و تشریفات دنیا را فروختند تا در عوض از پروردگار خویش آخرت را بستانند. درود و رحمت خدا بر آنان باد.

رابطه ارزش‌های اخلاقی و باورهای دینی
ارزش‌های اخلاقی مورد تأیید اسلام مبتنی بر جهان بینی اسلامی و باورهای دینی است. در مکتب اسلام، ارزش های اخلاقی منهای اعتقاد به مبدأ و معاد وجود ندارد. از همین رو، استاد شهید مطهری بر این باور است که شرافت انسانی و اخلاقی جز در ذیل مکتب خداپرستی صورت نمی‌بندند و در هیچ مکتب دیگری قابل توجیه نیست. ایشان دربارة رابطة ارزش‌های اخلاق با ایمان می نویسد: «کرامت، شرافت، تقوی، عفت، امانت، راستی،‌ درستکاری و بالاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده می شود و همة افراد و ملت‌ها آن‌ها را تقدیس می کنند و آن‌هایی هم که ندارند، تظاهر به داشتن آن‌ها می‌کنند، مبتنی بر اصل ایمان است؛ زیرا تمام آن‌ها مغایر با اصل منفعت پرستی است و التزام به هر یک از این‌ها، مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است. آدمی باید دلیلی داشته باشد که رضایت به یک محرومیت بدهد؛ این جهت آنگاه میسر است که به ارزش معنویت پی برده و لذت آن را چشیده باشد.» (مطهری، 1361، ص 152).
بنابراین، جهان بینی اسلامی و باورهای دینی، افعال اختیاری انسان را در جهتی سوق می‌دهد که موجب وصول او به کمال اخروی و سعادت ابدی می گردد؛ کمال و سعادتی که تنها در سایة قرب به خداوند متعال به دست می آید (ارزش‌های اسلامی، 1380، ص13).

لزوم ماندگاری ارزش‌های دفاع مقدس
چگونه اندیشیدن درباره تاریخ و آگاهی از آن، عامل روشن شدن خواست‌های ما می‌شود. این اندیشه یا به ما روشنایی می‌دهد و یا ما را از راه به در کرده و از واقعیات غافل می‌سازد (دوران افتخار، ص14).
دامنه تأثیرگذاری فرهنگ و معنویات جبهه با پیچیدن آوازه‌اش در میان دیگر جوامع مسلمین، خاصه در لبنان و افغانستان و کشورهای منطقه خلیج فارس گسترده گردید. تأثیر عمیق فرهنگ دفاع مقدس در زندگی مردم و در کنه باور و اعتقادات مذهبی امت مقاوم و حزب الله انکارپذیر نیست. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر نمایان می شود که ببینیم مقام معظم رهبری نیز در فرمایشات گوهربارشان مدام بر این موضوع تأکید دارند. «می‌بایست این فرهنگ با جدیت تمام در سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور لحاظ و تثبیت گردد. بر همین اساس، باید با آفت‌ها و ضد ارزش‌های فرهنگ دفاع مقدس که همانا رفاه طلبی و راحت طلبی و دنیاخواهی است، مقابله کرد» (همان، ص20).

نهادینه کردن ارزش‌ها در بین نسل جوان
زیر ساخت‌های فکری هر جامعه‌ای منبعث از فرهنگ حاکم بر آن جامعه است و مقوله فرهنگ رابطه مستقیمی با زیرساخت‌های جامعه دارد. بنابراین، برای تغییر در حاکمیت هر جامعه‌ای ابتدا باید از تغییر فرهنگ حاکم بر آن جامعه شروع گردد که در این برهه از زمان دشمنان دین و قرآن و کشورهای سلطه‌گر چه در داخل و چه در خارج برای نیل به تغییر نوع حاکمیت در جامعه، تهاجم به نظام‌های فرهنگی را سرلوحه سیاست‌های توسعه طلبانه خود قرار داده‌اند.
از آن‌جا که تاریخ ملت‌ها، پنجره‌ای بر روی هویت ملی آن‌هاست، هر فرد با گذراندن دوران تحصیل، با تاریخ و نمادها، اندیشه‌ها و دین آشنا می‌شود. از همین روست که در پرتو ارزش‌ها، انسان‌ها متحول شده و در قالب فرهنگ و فلسفه حیاتی که به آن معتقدند استحکام روانی، شخصیتی و اجتماعی پیدا می‌کنند و به هویت ملی، می‌رسند. در این راستا، اصلی‌ترین ابزار انتقال و نگهداری ارزش‌های اعتقادی جامعه، حفظ و پویایی تاریخ و میراث‌های گذشته را پس از خانواده و نهاد آموزش و پرورش تشکیل می‌دهد و پیداست که در این خصوص آموزش و پرورش حیاتی‌ترین نهاد است که می‌تواند ضمن حفظ و اعتلای فرهنگ، سعادت فردی و اجتماعی را نیز فرآهم آورد. با توجه به این نقش حیاتی که برای آموزش و پرورش مطرح شد؛ معلوم می‌شود که چرا مراکز آموزشی به عنوان اولین خاکریز، مورد هجوم بی‌رحمانه امپریالیسم فرهنگی قرار می‌گیرد. (بصیرت بسیجی، آذر 1381)
نهادینه کردن ارزش‌ها در جامعه، نیاز به برنامه‌ریزی و سازماندهی دارد و مسؤولیت این مقوله بر عهده کلیه نهادهای فرهنگی در جامعه مخصوصاً آموزش و پرورش است و باید کار کلیدی و مبنایی انجام پذیرد. لذا باید قدم‌های اساسی در جهت ارائه الگوهای درست به نسل جوان برداشته شود که بتواند نیازهای متناسب با ارزش‌های انقلاب را جوابگو باشد.
تاریخ پرافتخار جمهوری اسلامی مشحون از ایثارگری‌ها و فداکاری‌های خیل عظیم معلمانی است که در کلاس خود درس شهامت و شجاعت و دفاع از دین را به شاگردان آموختند و آنها نیز سر از پانشناخته از حریم نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کردند و خون پاکشان گواه این مدعا است. امروز نیز معلمان در عرصه و میدانی دیگر مسؤولیت هدایت نسلی را به عهده دارند که آماج حملات زهرآگین فرهنگی دشمنان است و باید که این جبهه و سنگر نیز از فهمیده‌های فهمیده و همت های بلند همت پر شود که راه چاره همین است و بس.
دین باوری، استکبار ستیزی، عشق به میهن، زندگی هدفمند و تلاش در راه سازندگی وطن، سرمایه‌های گران‌بهای‌ جوانان عزیز ماست. این‌ها حاصل زحمات طاقت‌فرسای خیل معلمان دلسوز و فداکار است که باید بر این همه همت درود فرستاد.
دستگاه تعلیم و تربیت به عنوان عظیم‌ترین نهاد فرهنگی، آموزشی و تربیتی کشور رسالت پرورش بالندگی نسل آینده را بر دوش دارد. معلمان فهیم و فکور و با ظرفیت بالای فکری و فرهنگی خود به عنوان مولدان اندیشه و دانایی، با ترویج و تعمیق ارزش‌های انقلاب اسلامی و تعظیم شعائر دینی و بینش و نگرش سیاسی اصیل و سالم و بدون گرایش به خط بازی‌های سیاسی، سعی در ارتقاء سطح آگاهی و فرهنگ جامعه دارند. مدرسه به عنوان خط مقدم جبهه تعلیم و تربیت و کانون توسعه مرزهای دانایی است.
«اساسی‌ترین نیاز جامعه وجود انسان‌های سالم، توانمند و صالح است و مدارس مسؤولیت تربیت چنین انسان‌هایی را برعهده دارند. رسالت انبیاء تزکیه، تعلیم و تربیت انسان‌هاست و هم اکنون بخش عظیمی از این وظیفه بر عهده معلمان است و سرنوشت بسیاری از افراد در مدارس رقم می‌خورد. برنامه ریزی برای تربیت و تحول اخلاقی یک نسل کار بسیار مهمی است.»‌ (مقام معظم رهبری، نگاه 6).
«این نسل در واقع از تلاش نسل پدیده آورنده انقلاب و تداوم دهنده‌ی انقلاب تا امروز بهره‌مند است. کشور ما هم کشور جوانی است. ما امروز یک مجموعه عظیم جوان پرنشاط، پر انرژی و پراستعداد داریم و این نعمت و ثروت بزرگی است، به شرط این‌که این نسل گسترده با هویت صحیحی ساخته شود. اولین چیزی که در مجموعه آموزش و پرورش باید به این نسل اعطا شود، عبارت است از امید به آینده و شوق نسبت به بنای آینده و بهره‌گیری از فضایی که انقلاب در اختیار انسان‌ها و بخصوص نسل جوان گذاشته است. تربیت را نباید با سخت گیری اشتباه کرد. تربیت هدایت است؛ دمیدن روح انضباط اخلاقی در نسل جوان است … این مسأله برنامه‌ریزی برای تربیت و تحول اخلاقی یک نسل، کار بسیار مهمی است.» (همان، شماره6).
اکنون که دشمنان اسلام و انقلاب از تمامی توطئه‌های استکباری خویش ناامید شده‌اند، تنها راه مقابله با این انقلاب شکوهمند اسلامی را مبارزه با فرهنگ و اعتقادات مردم تصور کرده و بیشترین توجه و حمله را به نسل جوان، این آینده‌سازان جامعه اسلامی معطوف داشته است.
فرهنگیان، این مشعل داران سنگرهای تعلیم و تربیت با حضور مستمر و فعال در دوران دفاع مقدس، حضوری تاریخی و فراموش ناشدنی که نشانگر بینش و عشق و علاقه این قشر فرهیخته به اسلام است، داشته‌اند (طلایه داران نور، ص14). با تغییر جبهه جنگ، ما باید در صحنه فرهنگی، گام برداریم و باید با اطاعت از ولی امر مسلمین و پیروی از خط امام راحل، تداوم بخش خون شهیدان باشیم و با حرکتی نو و تمسک به قرآن و عترت طاهرین (ع) و با شناخت دقیق دشمن به دفاع از آرمان فرهنگ اسلامی خویش بپردازیم.
اهمیت و نقش معلم، در جوامع بشری به حدی است که پیامبران الهی خود را معلم معرفی می‌کنند و از سوی دیگر ملاحظه می‌شود که غالباً تاریخ به دست معلمان رقم زده می‌شود. و در معارف اسلامی و در نظر رهبران اسلام، معلم زمانی ارزشمند است و شایستگی آن همه تقدیر و تحسین را می‌یابد که متربیان خود را برای کسب «ارزش‌های اسلامی» و دوری از «ضد ارزش‌ها» هدایت کند. امام خمینی فرمودند: «چنانچه معلم، یک معلمی باشد که دعوت به نور بکند دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزش‌های انسان بکند، ارزش‌هایی که عندا… ارزش است. اگر این کار را بکند، همان طوری که انبیاء‌ مردم را از «ظلمت» به «نور» می‌کشانند، این معلم هم، این بچه‌ها را از ظلمات به نور وارد می‌کند و همین شغل است که شغل انبیاء است.» (صحیفه نور، ج 21، ص 268).
نتیجه گیری
یکی از رسالت‌ها و مسؤولیت‌ها در طول تاریخ در همه عصرها و همه تمدن‌ها و کشورها انتقال دادن ارزش‌های حاکم بر جامعه است حفط و اعتلاء و انتقال ارزش‌های اصیل فرهنگی و دینی و باورهای مطلوب اجتماعی رفتارهای متعالی فردی و جمعی مانند نشاط و پویایی، عطوفت، استواری، عزم و تلاش از اساسی‌ترین رسالت‌های همگانی است.
رسانه‌های گروهی از جمله رادیو و تلویزیون و مطبوعات و وسایل صوتی و تصویری و اطلاع‌رسانی نوین می‌توانند نقش قابل توجهی در تبلیغ و ترویج بسیاری از باورها و ارزش‌های فرهنگی داشته باشند.
هنگامی که فرهنگ شهادت در جامعه رواج یافت، شوق و شعفی در قلوب به وجود می‌آید که سبب مسابقه و رقابت بر سر کسب این مقام می شود. پیامبر گرامی اسلام(ص) با ترویج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندک و ناتوان مسلمانان اولیه، (به لحاظ مادی) نصرت و یاری خداوند متعال را کسب کرده، بزرگ‌ترین ضربه‌ها را بر پیکر شرک زده و سبب تثبیت و گسترش سریع اسلام شود.
با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبی است که لرزه بر اندام دشمنان می‌افتد و آنان را از نفوذ در دژهای اسلام نا امید می‌کند.
پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است که استقرار عدل جهانی را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از این فرهنگ یعنی ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدایت.
امید است بشریت امکان بازگشت به رسالت معنوی و ملکوتی خود را از دست نداده و توفیق شناخت و عمل به آن را به دست آورند و از این راه تمام تلاش‌ها و دانش‌ها در جهت بهبود جوامع و سعادت واقعی انسانها قرار گیرد و تمدن‌های بی‌جان، با روح ایمان جان گرفته و معنای حقیقی زندگی در تمام ابعاد شخصیت انسانی گسترش یابد.
حماسة بزرگ هشت سال دفاع مقدس باید به عنوان میراثی گرانسنگ در ذهن ملت ایران باقی و از آفت تحریف مصون بماند. تنها در این صورت است که آیندگان و کسانی که دوران پرافتخار دفاع مقدس را درک نکرده‌اند، می‌توانند این میراث را در منظر دیدگان خویش قرار دهند و از اندوخته‌های گران‌بهای آن سود جویند. بدیهی است ملت ما امروز با داشتن مفاخر و دستاوردهای گران‌بهای دوران دفاع مقدس در تدوین الگوی فرهنگی، نیازمند مبانی تئوریک متناسب با تحول، از دیگران نیست.

لذا به مسؤولین پیشنهاد می‌شود به این امور اهتمام ورزند:
- بررسی و تبیین سیره ائمه معصومین (ع) و حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به عنوان الگوهای با هویت‌ و قابل قبول.
- ایجاد حوزه تبادل فرهنگی با حفظ هویت دینی و ملی و اثبات قابلیت و توانمندی فرهنگ غنی اسلام و نفوذ روشی کارآمد در فرآیند توسعه و تجدد علمی و ایجاد خدشه در مشروعیت انحصار الگوی توسعه غرب.
- تعیین استراتژی دفاع فرهنگی با بهره‌گیری اصولی از ارزش‌های هشت سال دفاع مقدس و اخلاق و رفتار رزمندگان به عنوان برگزیده‌ای نو و بازبینی شده در حوزه دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی که متعلقات عینی و تحقیقی مفاهیم خود را از حیث عقبه تاریخی یافته‌اند.
- تحقیق، تبلیغ، تألیف و حفظ انگیزه معنوی در ساختار فرهنگ عمومی جامعه به عنوان قوی‌ترین سمبل دین و دین باوری در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری.

با توجه به مطالب مطرح شده مسؤولین عزیز کشور بایستی:
- فهم صحیح و درک درست و جامعی از مفاهیم ارزشی داشته و به دور از افراط و تفریط، مفاهیم ارزشی دفاع مقدس را به نسل جوان معرفی نمایند.
- سازگاری گفتار و رفتار منادیان: حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «آن کس که در جایگاه پیشوایی مردم قرار می‌گیرد باید پیش از آنکه دیگران را آموزش دهد، به تعلیم خویش بپردازد.» (نهج البلاغه).
- سهل‌گیری و آسان‌گیری در انتقال مفاهیم ارزشی و عدم تحمیل تکالیف خارج از وسع و توان، به ویژه در مراحل اولیه که نیاز به جاذبه‌های ویژه است.
- تقویت انگیزه‌های معنوی: دین خواهی و احساس انگیزه و عطش برای پاسخ گویی به نیازهای روحی و معنوی به نحوی که اگر احساس نیاز و عطش از درون بجوشد چون تشنه‌ای خود به دنبال آب خواهد رفت.
- به کارگیری روش‌های تبلیغی صحیح، جذاب و منطقی درایجاد گرایش و انگیزه‌های مثبت به سوی ارزش‌ها: مخاطب شناسی و ارایه‌ی مفاهیم ارزشی مناسب با توانایی و ظرفیت روحی علمی آنان (کلّم الناس علی قدر عقولهم) و هم چنین شفافیت و سادگی در انتقال مفاهیم ارزشی.
- استفاده از روش‌های غیر مستقیم.
- تکیه بر استدلال و روش‌های اقناعی: انتقال پیام‌های ارزشی باید مبتنی بر آگاه سازی همراه با استدلال و تحلیل باشد تا موجب اقناع و پذیرش درونی و ایجاد کانون جذب در خانه دل مخاطب گردد.
- تکیه بر زیبایی‌ها با بهره‌مندی از هنر: حکیمی می گوید: «اگر ما یوسف‌های دینی و مفاهیم ارزشی را به مردم و مخاطبان بنمایانیم، هزاران زلیخای سینه چاک را مشتری دین و ارزش‌ها خواهیم ساخت.»
- تقدم تشویق: تشویق و پاداش، زمینه‌های گرایش و جذب به سوی ارزش‌های متعالی را در انسان فراهم می‌سازد.
- توجه به کرامت، عزت نفس و ارزنده سازی شخصیت مخاطبان: حرمت گذاری و احترام به شخصیت و کرامت انسانی، از مهم‌ترین عوامل مؤثر در تربیت به شمار می‌آید. عزت نفس موجب اعتماد و خودباوری و شکوفایی و خلاقیت خواهد شد. چنانچه حضرت امیر (ع) فرمودند: یادآوری زیاد نقاط مثبت و خوب در رفتار افراد باعث تحرک و پویایی اشخاص شجاع و برانگیختن افراد دلسرد و مسامحه کار به سوی رفتار مثبت خواهد شد (نهج البلاغه).
- اظهار عشق و محبت و عاطفه ورزی: مفاهیم ارزشی اگر با شربت عشق و محبت درکام دل و جان مخاطبان ریخته شود حلاوت آن در قلب و عقل آنان چشیده شده و آنها را با شور ونشاط به سوی ارزش‌ها سوق می‌دهد.
- امید بخشی، مثبت گرایی، اعتماد سازی: ایجاد امید و نشاط، به جای یأس آفرینی، القای توان و اعتماد به جای تلقین عجز، ناتوانی و ضعف و نگرش مثبت به آینده‌ای روشن و تعالی بخش و سعادتمند موجب تحرک و پویایی، اعتماد به نفس و افزایش روحیه‌ی استقامت و پایداری در راه هدف شده و زمینه‌های مناسبی را برای پذیرش مفاهیم ارزشی برای او فراهم می‌سازد. حسن ظن و اعتماد به جوانان باعث دلگرمی و برقراری ارتباط صمیمی می‌شود.
- معرفی الگوهای عینی و رفتاری در جامعه: معرفی الگوهای ارزشی شایسته که بیانگر عینی و ملموس انطباق با رفتارهای عملی الگوها است از عوامل مهم گرایش به ارزش‌ها می‌باشد. قرآن کریم در اهمیت نقش الگویی راهبران دینی می‌فرماید: «لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».
- پاسداری از هویت اصیل جامعه در مواجهه با فرهنگ بیگانه: اقوام و مللی که از وحدت و انسجام فرهنگی قوی برخوردارند؛ کمتردر معرض تغییر وتحریف قرار می‌گیرند.
- نظام آموزشی کیفی و کارآمد: بذر اعتقاد به مفاهیم ارزشی در فطرت هر انسانی به طور بالقوه وجود دارد. نظام آموزشی کارآمد می‌تواند با شیوه‌های صحیح این استعدادهای بالقوه رابه فعلیت رسانده و دراین زمینه برنامه‌ریزی نمایند.
- آزاد اندیشی: پرهیز از اجبار و اکراه (مظفر، 1383، ص34).
- مسؤولان و دولت مردان باورشان شود که مدیون خون شهدا هستند.
- برای مسؤولان تبیین شود که امنیت امروز جامعه، مرهون فداکاری‌ها، رشادت‌ها خون دادن‌ها و از جان گذشتگی شهدای دیروز است.
- هماهنگی لازم با آموزش و پرورش صورت گیرد تا در تهیه و تنظیم کتب درسی، بخشی هم به وصیت نامه شهدا اختصاص یابد.
- تهیه زندگینامه و شرح عملیات مربوط به شهدا.
- مصاحبه با خانواده شهدا و ثبت و ضبط ویژگی‌های اخلاقی و دینی شهیدان.
آیا براستی دم زدن از فرهنگ دفاع مقدس و تلاش در جهت نهادینه کردن آموزه‌ها و دستاوردهای والای آن چیزی جز استقلال خواهی، آزادی طلبی، دشمن ستیزی و عزت خواهی و وطن پرستی، مبارزه با ظلم، دفاع از مظلومان، ایثار و شهادت طلبی و حفظ حدود و ثغور سرزمین اسلامی ایران می‌تواند باشد؟ و سخن آخر این‌که: شهدا، همواره حی و حاضرند و نظاره‌گر اعمال و رفتار و اعمال ما. پس چنین مباد که خدای ناکرده ما مدعیان، اکنون رنج دهنده شهدا و آبروریز «نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» باشیم.
پس بیائیم از هم اکنون با شهیدان میثاقی دوباره بندیم و برای وصول به این مهم نیکـوتر آن است که هم یک نگـاه عاقـلانه به زندگـی آنها داشته باشیم و هــــم پیـروی عملی از روش رفتـاری آنها، و البته همه اینها مقدمه‌ای است تا این فاصله زیاد شده با شهیدان را که متأسفانه پس از جنگ هر روز زیاد و زیادتـر می‌شـود، با همـت بلنـد خـود کم و کم‌تر کنیــم.

منابع
1- پیام ایثار، مجموعه مقالات نخستین همایش پیام ایثار، به کوشش علی اکبر ازغندی- زمستان 1383
2- تیموری، احمد، طلایه داران نور، ناشر: شهر اندیشه، با همکاری شورای تحقیقات و‌ ستاد ‌ایثارگران ‌استان ‌همدان.
3- دوران افتخار، ستاد کل نیروهای مصلح، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
4- سرو، ویژه نامه بسیج و دفاع مقدس، 16/2/1382، شماره 1185.
5- صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام راحل(ره)، وزارت ارشاد، تهران 1361- 1371.
6- منصوری لاریجانی، اسماعیل (1382)، تاریخ دفاع مقدس، ناشر: انتشارات خادم‌الرضا (ع).
7- مظفر، حسین (1383)، «جامعه پذیری و نقش آن در درونی کردن ارزش‌ها»، ماهنامه تربیت شماره 1 مهر.
8- ماهنامه نگاه، وزارت آموزش و پرورش، سال 12، شماره 211.
9- ماهنامه نگاه، وزارت آموزش و پرورش، سال 12، شماره 210.
10- نقی زاده، اکبر، علی (1380)، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، جلد 1، باورهای دینی و امدادهای غیبی، انتشارات: مرکز تحقیقات اسلامی.
11- نقی زاده، اکبر، علی (1380)، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، جلد 2، ارزش‌های اسلامی، انتشارات: مرکز تحقیقات اسلامی.
12- نورفر، عباس (1382)، ماهنامه رشد معلم 8، سال 21، اردیبهشت ماه
13- خلاصه مقالات همایش اسوه «معلم، دانش آموز، شهادت و فردا» برگزار کننده مؤسسه فرهنگی آموزشی امام حسین (ع)، 1384، مشهد مقدس.


نقش امام خمینی (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت
بیژن شهرامی

از هستی خویشتن گذر باید کرد زین دیو لعین صرف‌نظر باید کرد
گـر طـالب دیـدار رخ محبـوبـی از منـزل بیگانه سفـر بایـد کـرد

شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهری است میان عاشق و معشوق. رخشان چراغی است در امتداد نگاه افلاکیان خاکی؛ همانان که راه صدساله را یک شبه پیمودند و از بقعه‌ی فنا به خطه‌ی بقا خرامیدند؛ همانان که عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر یافتند و در گرگ و میش صبح که نوای جرس، عاشقان حرم را صلا می‌زد، خواب نوشین بامدادی را از دیدگان ربوده و با دوگانه‌ی عشق به دیدار یار شتافتند؛ همانان که زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند: «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون»
آری شهادت هنر مردان خداست، هنری که رویکرد عاشقانه و از سر آگاهی نسل آینده‌ساز ایران سده‌ی چهاردهم هجری بدان، طرحی نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگونی حکومت مستبد پهلوی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی را فراهم آورد، بلکه هجمه‌ی نظامی همه جانبه‌ی مخالفان حاکمیت اسلام ناب محمدی(ص) را نیز که در قالب تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی رخ نمود، ناکام گذاشت.
این رویکرد شکوهمند که به فضل خدا و در سایه‌سار زعامت و رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفت، این سؤال را به اذهان متبادر می‌نماید که آن بزرگمرد چگونه توانست عشق‌ورزی و دلدادگی به شهادت فی سبیل‌الله را به ملت خویش بیاموزد؟ یا به تعبیر دیگر، نقش امام (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
در مقام پاسخگویی بدین پرسش اساسی، اگر سیره‌ی نظری و عملی امام راحل را در نظر بگیریم در می‌یابیم که نقش ایشان در تحقق تربیت مورد بحث به دلیل بهره‌مندی ایشان از موارد ذیل برجسته و ممتاز است:

الف- برعهده داشتن رهبری خردمندانه انقلاب اسلامی
در روزگاری که آسمان شب زده‌ی ایران تیره‌تر از آن می‌نمود که رواق منظر خستگان از صولت شب، میزبان امیدواری به درخشیدن کوکبی هدایتگر باشد، به ناگاه خورشید وجود روح خدا طلوع نمود و بذر امید در قلوب جویندگان دینمداری، استقلال و آزادی ایران طاغوت زده جای گرفت.
سلسه جنبان انقلاب اسلامی در شرایطی که اندیشه‌ی زوال نظام ستم شاهی به ذهن کسی خطور نمی‌کرد، به صراحت علت العلل مشکلات عدیده و دیرپای ملت ایران را حاکمیت رژیم طاغوت دانستند و ضمن کشیدن قلم رد بر اندیشه‌ی جدایی دین از سیاست، اندیشه‌ی متعالی ولایت فقیه و تأسیس حکومت مردم سالار دینی را در امتداد نگاه‌ها قرار دادند.
با فراهم آمدن زمینه‌ی مبارزه با حکومت اسلام ستیز پهلوی، فرهنگ شهادت دیگربار مجال زنده شدن یافت و عرصه را بر دشمنان دین و ملت تنگ ساخت.
این امر که به خوبی مؤید ریشه‌دار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامی با اقبال عمومی بود، هر روز ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد تا آنجا که افق روشن پیروزی رخ نمود.
بدین ترتیب، رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اقتدا به سالار شهیدان فرهنگ شهادت فی سبیل‌الله را احیا فرمود و عملاً در راه تربیت نسلی عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
آری آن پیشوای بزرگ خاطر شریف ملت مسلمان ایران را بدین حقیقت مهم جلب فرمود که پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت دین خدا در گرو شهادت طلبی است:
«طبع یک انقلاب فداکاری است. لازمه‌ی یک انقلاب شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. قربانی شدن و قربانی دادن در راه انقلاب و پیروزی آن اجتناب ناپذیر است به ویژه انقلابی که برای خداست و برای دین اوست، برای نجات مستضعفان است و برای قطع امید جهانخواران و مستکبران ... قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه‌ی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است...»

ب- شهادت طلبی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی که فرهنگ عاشورایی شهادت طلبی را به عنوان سنتی از سنن مذهبی فراموش شده احیا فرمود، خود فرزند شهیدی سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرینش به شهادت در راه خدا عشق می‌ورزید؛ چنان که بارها شخصاً تا سرحد شهادت پیش رفت اما چون اراده‌ی الهی بر تأسیس حکومت اسلامی به دست توانای ایشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
دلدادگی آن پیشوای بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازاده‌ی مجتهد و مجاهدش، یعنی آیت‌الله مصطفی خمینی (ره) نمایان است؛ چنان که می‌بینیم، حضرتش در مواجهه با آن حادثه‌ی جانگداز حقیقتاً صبر جمیل پیشه نموده، آن را از الطاف خفیه‌ی الهی برمی‌شمرد، و درست به همین دلیل است که می‌بینیم در روز شهادت حاج آقا مصطفی نیز نماز جماعت و تدریس امام (ره) تعطیل نمی‌شود:
«ظهر روزی که شهید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسیده بود، منزل امام پر بود از کسانی که از دور و نزدیک برای عرض تسلیت به محضر ایشان آمده بودند.
اذان ظهر که شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگیر شده بودم. فکر نمی‌کردم امام آن روز برای نماز به مسجد برود. فوراً یک نفر را فرستادم که خادم مسجد را از رفتن امام باخبر کند اما گویا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سریع سجاده‌ای را از همسایه‌ها برای امام فراهم می‌کند. مردم شهر نجف وقتی فهمیدند امام به مسجد آمده، گروه گروه برای عرض تسلیت به مسجد وارد شدند. مردم وقتی امام را می‌دیدند که به صلابت کوه ایستاده و گریه نمی‌کند، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند و گریه می‌کردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضه‌خوانی شروع شد.»
حضرت امام اصولاً تمامی شهدا را فرزند خویش می‌دانست؛ چنان که فرمود: «خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است بلکه همه‌ی به خاک و خون کشیده‌های حادثه‌ی شوال (17 شهریور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهای من بوده‌اند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همه‌ی بستگانشان تبریک می‌گویم.»
عنایت به روحیه‌ی والای شهادت طلبی امام خمینی (ره) که اشاره‌ای هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمینه‌ی درک نقش حضرتش در تربیت نسل عاشق شهادت یاری می‌کند؛ به این معنی که درمی‌یابیم مردم درس شهادت طلبی را پیش از آن که از گفتار امام (ره) بیاموزند، از کردارش آموختند. آری ملتی شهادت طلب است که رهبرانی شهادت طلب داشته باشد.

ج- تبیین حقیقت شهادت
شهادت مفهومی است متعالی که تمامی جوامع به دیده‌ی احترام بدان می‌نگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفی که ممکن است مادی، معنوی یا آمیزه‌ای از هر دو باشد.
در این میان، دین مبین اسلام بالاترین اهمیت و ارزش را برای شهادت که همانا عبارت از بذل جان در راه خدا می‌باشد، قائل شده است؛ چنان که در روایت می‌خوانیم شهید اول فردی است که پای در بهشت می‌نهد و یا این که برای انسان در پیشگاه خداوند مقامی است که جز با شهادت به دست نمی‌آید.
با توجه به آنچه که ذکر آن رفت، می‌توان بدین حقیقت مسلم اشاره نمود که شهادت زیباست و اگر این زیبایی به آدمی نمایانده شود و حقیقت آن تبیین گردد و راهواری آن در سیر الی الله مدنظر آید، او را شیفته و دلداده‌ی خویش می‌نماید؛ چرا که وی فطرتاً دوستدار زیبایی است.
این درست همان تدبیر حکیمانه‌ای است که امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلی شیفته‌ی شهادت را برای حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزش‌های انسانی تربیت فرمود. چنان‌که می‌بینیم، سیره‌ی نظری و عملی حضرتش مشحون از گفتارها و کردارهایی است نورآفرین و مبین حقیقت والای شهادت و بذل جان در راه رضای حضرت دوست جلّت عظمته:
- «شهید نظر می‌کند به وجه‌الله.»
- «شهادت هنر مردان خداست.»
- «شهادت ارثی است که از انبیا به ما رسیده است.»
- «خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کورشدنی نیست و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.»
- «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.»
- «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله‌ی طولانی را باید بپیماییم و درگذر زمان و تاریخ و آیندگان آن را جس

:: برچسب‌ها: دفاع مقدس&بسیج&جنگ حق علیه باطل&یاد شهدا ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392
زندگی نامه ابو ریحان بیرونی


 

  
  زندگینامه ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی از دانشمندان بزرگ ایران در علوم حكمت و اختر شناسی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشته، در سال ۳۶۲ هجری قمری در حوالی خوارزم متولد شده و از این جهت به بیرونی یعنی خارج از خوارزم معروف شده.
هیچ اطلاعی درباره اصل و نسب و دوره كودكی بیرونی در دست نیست. نزد ابونصر منصور علم آموخت. در هفده سالگی از حلقه ای كه نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده كرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار را در كاث رصد كند و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نماید. چهار سال بعد برای اجرای یك رشته از این تشخیصها نقشه هایی كشید و حلقه ای به قطر پانزده ذراع تهیه كرد. در ۹ خرداد ۳۷۶ بیرونی ماه گرفتگی (خسوفی) را دركاث رصد كرد و قبلاً با ابوالوفا ترتیبی داده شده بودكه او نیز در همان زمان همین رویداد را در بغداد رصد كند .اختلاف زمانی كه از این طریق حاصل شد به آنان امكان داد كه اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب كنند. وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشك بخارایی به مكاتبات تندی درباره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت. در درباره مأمون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال ۴۰۴ هجری قمری به خوارزم مراجعت كرده، موقعی كه سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از كشتن وی درگذشت و او را در سل ۴۰۸ هجری با خود به غزنه برد. در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حكما و علماء هند معاشرت كرد و زبان سانسكریت را آموخت و مواد لازمه برای تألیف كتاب خود موسوم به ماللهند را جمع آوری كرد.بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر كرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود یازده شهر هند را تعیین نمود. خود بیرونی می نویسد كه در زمانی كه در قلعه نندنه (nandana) به سر می برد، از كوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده كرد. نیز روشن است كه او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است. تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای كه به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال ۳۹۸ آغاز می شود و ماه گرفتگی روز ۳۰ شهریور همان سال را نیز در بر دارد.او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد كه آخرین آنها انقلاب زمستانی سال ۴۰۰ بود. بیرونی تألیفات بسیار در نجوم و هیئت و منطق و حكمت دارد از جمله تألیفات او قانون مسعودی است. در نجوم و جغرافیا كه به نام سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر كتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ و آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی كه در حدود سال ۳۹۰ هجری بنام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تألیف كرده این كتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال ۱۸۷۸ میلادی در لیپزیك ترجمه و چاپ كرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر كتاب «ماللهند من مقوله فی العقل او مرذوله» درباره علوم و عقاید و آداب هندیها كه آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه كرده و در لندن چاپ شده است. دیگر «التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم» در علم هیئت و نجوم و هندسه .بیرونی هنگامی كه شصت و سه ساله بود كتابنامه ای از آثار محمد بن زكریای رازی پزشك تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن كرد. این فهرست به ۱۳ عنوان سر می زند كه بعضی از آنها برحسب موضوع و گه گاه با اشاره كوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند. این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست كم چهارده سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز كار می كرد. به علاوه هفت اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباً چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن كه امیدی به بازیافت آنها باشد. از آنچه برجای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباً در همه شعبه های علومی كه در زمان وی شناخته شده بودند سخت كار می كرد.
وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت بسوی مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود. در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می شد كه در آن زمان به تحلیل ریاضی در آمدند. در كانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی رشته هایی كه در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز كارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از كل محصول كار او در اخترشناسی، اختربینی و رشته های مربوط به آنها بود كه علوم دقیقه به تمام معنی آن روزگاران به شمار می رفتند. ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جایمی گرفت اما آن هم همواره ریاضیات كاربسته بود.از آثار دیگر بیرونی كه هنوز هم در دسترس هستند می توان اینها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحدید، چگالیها، سایه ها، وترها، پاتنجلی، قره الزیجات، قانون، ممرها، الجماهر و صیدنه. بیرونی درباره حركت وضعی زمین و قوه جاذبه آن دلایل علمی آورده است. می گویند وقتی كتاب قانون مسعودی را تصنیف كرد سلطان پیلواری سیم برای او جایزه فرستاد. ابوریحان آن مال را پس فرستاد و گفت: من از آن بی نیازم زیرا عمری به قناعت گذرانیده ام و ترك آن سزاوار نیست. نظر پردازی، نقش كوچكی در تفكر او ایفا می كرد. وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط كامل داشت اما دارای ابتكار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت. ابوریحان بیرونی در سال ۴۴۰ هجری در سن ۷۸ سالگی در غزنه بدرود حیات گفتدر 9 خرداد 376 بیرونی ماه گرفتگی(خسوفی)رادرکاث رصد کرد و قبلاٌ با ابوالوفا ترتیبی داده شده بود که او نیز در همان زمان همین رویداد را از بغداد رصد کن. اختلاف زمانی که از این طرق حاصل شد به آنان امکان داد که اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب کنند وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشک بخارایی به مکاتبات تندی در باره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت در دربار مامون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال 404 هجری قمری به خوارزم مراجعت کرده، موقعی که سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از کشتن وی در گذشت و او را در سال 408 هجری با خود به غزنه برد در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حکما و علماء هند معاشرت کرد و زبان سانسکریت را آموخت ومواد لازمه برای تالیف کتاب خود موسوم به تحقیق ماللهند جمع‌آوری کرد.بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود 11 شهر هند را تعیین نمود خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز 30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد.
او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود.ابوریحان شخصیتی كم‌نظیر و ماندگار است كه جهان از قرن 19 به بعد او را شناخت. ابوریحان مردی است كه به اكثر علوم زمان خود احاطه داشته است. او از اولین كسانی است كه به پیداكردن وزن مخصوص بسیاری از اجسام مبادرت ورزید و آن‌چنان وزن مخصوص این اجسام را دقیق محاسبه كرده كه اختلاف آنها با وزن مخصوصهایی كه دانشمندان قرون اخیر با توجه به تمام وسایل جدید خود تهیه كرده‌اند بسیار ناچیز است. ابوریحان در طول عمر خود به شهرهای مختلفی سفر می‌كرد و به اندازه‌گیری طول و عرض جغرافیایی آن شهرها می‌پرداخت و سپس موقعیت هر شهر را روی یك كره مشخص می‌‌كرد و پس از سالها توانست آن نقاط را روی یك نقشه مسطح پیاده كند و این مقدمه علم كارتوگرافی بود كه این‌كار با ابوریحان شروع شد.بیرونی تقریبا به تمام علوم زمان خود مسلط بود و همین طور در تمام شاخه‌های ریاضیات آن زمان دستی داشت. وی در جبر ، مثلثات ،‌ هندسه و نگاشت گنج‌نگاشتی ، مجموع سری‌ها ، آنالیز تركیبی ، روش‌های حل معادلات جبری ، مسایل حل‌ناپذیر ریاضی مانند تثلیث زاویه ، قضیه سینوس ها در صفحه ، عددهای گنگ ،‌ مقاطع مخروطی و ... پژوهش‌های فراوان داشت و آثار بزرگی از خود به جا گذاشت.ابوریحان در طول 72 سال زندگی خود حدود 143 كتاب نوشت (كه از مهمترین كتابهای وی می‌توان به التفهیم، آثارالباقیه، قانون مسعودی، و تحقیق ماللهند و … اشاره كرد) این تعداد، اوراق نوشته شده به وسیله او را به 12 هزار برگ می رساند.بیرونی تالیفات بسیار در نجوم و هیات و منطق و حکمت دارد از جمله تالیفات او قانون مسعودی است در نجوم و جغرافیا که به نامه سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی که در حدود سال 390 هجری به نام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تالیف کرده این کتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال 1878 میلادی دررلیپزیک ترجمه وچاپ کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر کتاب ماللهند من مقوله فی العقل اومر ذوله در باره علوم و عقاید و آداب هندیها که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است دیگر التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم در علم هیات و نجوم و هندسه. بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد این فهرست به 113 عنوان سر می زند که بعضی از آنها بر حسب موضوع گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم 14 سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد به علاوه 7 اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباٌ‌ چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد از آنچه بر جای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. زمانی كه در اروپای غربی، جهل قرون وسطایی حكومت می‌كرد و اثری از علم در هیج جای دنیا به‌چشم نمی‌خورد، جز سوسوهایی از علم در هند و چین، دانشمندانی بنام در ایران درخشیدند كه از آن میان، ابوریحان بیرونی شاخص است.
ابوریحان یكی از شخصیتهایی است كه به‌عقیده دكتر شهریاری هنوز به‌درستی شناخته نشده است. ابوریحان در همه زمینه‌ها كار كرده است. ابوریحان اولین كسی بود كه به كرویت زمین اعتقاد داشت. اولین كسی بود كه جز به تجربه هیچ چیز را قبول نداشت. فرانسیس بیكن را كه سرچشمه تجربه می‌دانند، قرنها پس از او مسئله تجربه را مطرح كرد. از كتابهای اوست «الجماهیر». ابوریحان در این كتاب شرح می‌دهد كه جز با تجربه و مشاهده نباید و نمی‌تواند چیزی را بپذیرد. ابوریحان عاشق ایران بود. داستانی درباره او نقل است كه وقتی محمود غزنوی بنا بود به ایران لشكر بكشد، مأموران خلیفه نزد او در خوارزم آمدند و پیام دعوت خلیفه را به بغداد به او رساندند. ابوریحان نپذیرفت و گفت: «من در ایران می‌مانم، ولو در بند محمود غزنوی باشم و به بغداد نمی‌آیم.» مشهور است وقتی ابوریحان در بستر مرگ بوده، مسئله‌ای از كسی می‌پرسد. او می‌گوید: «حالا چه وقت پرسیدن است؟» ابوریحان می‌گوید: «بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم.»
آن شخص می‌گوید: «وقتی از خانه ابوریحان بیرون آمدم، هنوز یك كوچه بیشتر نرفته بودم كه صدای شیون بلند شد.» ابوریحان بیرونی به‌دستور محمود غزنوی به هند رفت. محمود غزنوی به‌دنبال قتل و غارتش بود اما ابوریحان به محفل علمای هند رفت.
رهاورد این سفر كتابی شد به‌نام «كتاب‌الهند» شامل تمام گذشته هند، و اگر این كتاب نبود، حتی خود هندیان هم از سابقه هند هیچ اطلاعی نداشتند. این كتاب حاوی مباحث مردم‌شناسی فراوانی هم هست. اما متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. ابوریحان وقتی در هند بود، زبان سنسكریت را آموخت و بسیاری از كتابهای عربی و نیز كتابهای خودش را به سنسكریت ترجمه كرد. چند كتاب هم از سنسكریت به عربی ترجمه كرد. او چنان عاشق ایران بود كه كتابهایی به زبان فارسی نوشت و این مسئله در آن دوره كه بیشتر كتابها به زبان عربی نوشته می‌شد، عجیب بود. «التفهیم» را ابوریحان اول به فارسی نوشت و بعد به عربی برگرداند. دكتر پرویز شهریاری در پایان توضیحات خود درمورد ابوریحان می‌گوید: «همزمان با ابوریحان دانشمندانی مثل پورسینا، كوشیار گیلانی و خجندی هم بودند كه همه در ریاضیات و اخترشناسی سرآمد بودند اما از آن میان، ابوریحان مشهورتر است. در آن دوره 600 ساله كه دوران علم ایرانی است، دانشمندان مختلفی داشتیم كه در همه جای دنیا درخشیدند و هیچكس نمی‌توانست با آنها برابری كند اما اگر به تاریخ تمدن ویل دورانت كه در حدود 18 جلد نوشته شده، مراجعه كنید، سهم ایران در تمدن جهان فقط حدود 10 صفحه است. ما باید برای شناساندن تمدن خود بیشتر كار كنیم و حداقل كتابهای دانشمندان خود را به فارسی ترجمه كنیم.» در برخی تقویمها، امروز 13 شهریور را روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی نوشته‌اند اما طبق محاسبات زنده‌یاد احمد بیرشك كه پژوهشهای زیادی بر گاهشماری انجام داده بود، روز تولد ابوریحان بیرونی مصادف می‌شود با 19 شهریور. ابوریحان بیرونی در سوم ذی‌حجه 362 قمری به‌دنیا آمد كه بنابر محاسبات استاد بیرشك مطابق می‌شود با روز پنجشنبه 19 شهریور 352 خورشیدی. ابوریحان در طول عمر خود با قناعت زندگی می‌كرد و به تجملات و ظواهر دنیا اهمیتی نمی‌داد و زمانی كه در غروب شب جمعه دوم رجب 440 ه.ق برابر با 1048 م. در غزنه چشم از جهان فروبست، ثروت زیادی را برای خانواده‌اش باقی نگذاشت و ثروت خانواده‌اش همان نام نیك ابوریحان بود كه همیشه برای آنها جاودان ماند.
دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکده‌ها و تالار کتابخانه‌ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد. ادوارد ساخائو درباره زبان‌ دانی و لغت‌شناسی او می ‌گوید: تالیفات ابوریحان به دو زبان است، عربی و پارسی، و از مطالعه كتب او معلوم می‌شود كه ابوریحان زبان سانسكریت و زبان عربی و سریانی را می‌دانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو می افزاید: كه اگر در دوران ما كسی بخواهد با استفاده از ادبیات و علوم جدید زبان سانسكریت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد باید سالها بكوشد تا بتواند چون ابوریحان بیرونی با دقت و تعمق كامل به ماهیت تمدن باستانی هند پی ببرد و حق مطلب را ادا كند. و عبدالحمید دجیلی درباره بیرونی چنین می‌گوید: اگرچه ابوریحان معمولا آثار خود را به عربی و سانسكریت می‌نوشت، اما از لحاظ فارسی دارای تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب التفهیم وی كه به دو زبان پارسی و تازی نوشته شده است هم‌اكنون به عنوان یك مرجع لغت فارسی مورد توجه دانشمندان و ادبای فارسی است و می‌افزاید هنگامی كه ایشان از بابت تسلط ابوریحان بر فلسفه، تاریخ، طب، و هندسه آگاه می‌شود و از آن سخن می‌گوید نمی‌تواند بپذیرد كه وی ادیبی ممتاز نیز بشمار می ‌آمده است.
صاحب اعیان‌الشیعه در مورد او می‌گوید: كه محاسباتش در علوم ریاضی آنچنان دقیق بود كه با اندازه‌گیریهای زمان ما هیچ‌گونه اختلافی نشان نمی‌دهد و عنوان می‌كند كه برتری بیرونی بر دیگران آن است كه نوشته‌های خود را با خطوط و اشكال همراه می‌كرده است تا خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طریق نظری بلكه از راه عملی آن بخوبی دریابد و فرا گیرد. نظر پردازی، نقش کوچکی در تفکر او ایفا می کرد وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط کامل داشت اما دارای ابتکار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت. داستانهایی از ابوریحان بیرونی پیرمرد باز هم به گذشته اندیشید. سلطان ظالم عصر غزنوی. سلطان محمود. خاطره ای به یاد آورد... قصر سرسبز سلطان محمود از طراوت بهار جلا یافته بود. سر سبزی باغ، سلطان را سر شوق آورده بود و او را به سوی خود می خواند. تصمیم گرفت که به داخل باغ برود. ناگهان منصرف شد و تصمیمی گرفت. به چهار در خروجی عمارت نظری افکند. سپس رو به ابوریحان کرد و گفت: ای حکیم دانشمند که در علم و حکمت یکه تازی. اندیشه و استشاره کن و بگو ما از کدامین یک از این چهار در بیرون خواهیم رفت. آنگاه روی کاغذی بنویس و در زیر تخت من قرار بده.ابوریحان در چهره سلطان نگریست. خنده شومی گوشه لب سلطان بود. بیرونی اسطرلاب خواست. ارتفاع گرفت و محاسبه کرد. چندی که تعقل کرد روی کاغذ چیزی نوشت و در زیر تخت سلطان قرار داد.محمود به یکباره بر خواست و دستور داد تا با بیل و تیشه بر دیوار عمارت شکافی بازکنند و از باغ خارج شد. آنگاه گفت: کاغذ را بیاورید. سلطان محمود کاغذ را خواند. بیرونی این طور پیش بینی کرده بود: (( از این چهار در از هیچ یک بیرون نشود، بر دیوار مشرق دری بکنند و از آن در بیرون شود!))سلطان محمود برآشفت. از خشم تیره شد و فریاد کشید. آنگاه دستور داد تا ابوریحان را از بالای عمارت باغ به پایین پرتاب کنند. واجه حسن به فراست دریافت که شفاعت کردن در آن لحظه موثر نخواهد بود. بنابراین دستور داد تا در پایین عمارت دام نرمی قرار دهند. ابوریحان به پایین پرتاب شد و به لطف نرمی دام، از مرگ گریخت.سلطان پس از چند روز از کشتن ابوریحان پشیمان شد. خواجه حسن میمندی شرح حال رفته را بازگفت. بار دیگر ابوریحان در نزد سلطان محمود حاضر شد.
این بار بر چهره سلطان شادی نشسته بود و بر چهره ابوریحان بی تفاوتی. محمود گفت: ای ابوریحان! آیا از این که قرار بود از بام عمارت به پایین بیفتی و جان به در ببری نیز خبر داشتی؟ابوریحان گفت: آری ای امیر.سلطان محمود دلیل خواست. ابوریحان باز گفت: تقویم روزانه ام گواه است. و تقویم را به محمود نشان داد. سلطان در احکام آن روز ابوریحان این گونه خواند: (( مرا از جای بلندی بیندازند، ولیکن به سلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم!))سلطان محمود باز دیگر خشمگین شد و دستور داد تا ابوریحان را به زندان بیاندازند. ابوریحان شش ماه در حبس بود و بار دیگر به وساطت خواجه حسن میمندی آزاد شد...پیرمرد روزهای زندان ِ سلطان محمود را به یاد آورد. چه سالهای سختی را پشت سر گذاشته بود. سالهایی که حق بازگشت به موطن خویش، خوارزم را نداشت.ابوریحان در سال 418 هجری قمری زمانسنج ویژه ای را بر پایه نظام خورشیدی برای مسجد جامع غزنین ساخت و در همان سال با ملاقات سیاحان چینی در دربار سلطان محمود اطلاعات مفیدی از ایشان کسب کرد. ابوریحان بیرونی به واسطه سفرهای پیاپی اش به هند در ملازمت سلطان محمود، زبان سانسکریت را آموخت و در باره هندوان دانش های بسیاری کسب کرد و سرانجام در سال 424 هجری قمری، شاهکاری به نام تحقیق ماللهند را تالیف نمود.... پیرمرد به یاد عالمان هم عصر خویش افتاد. ابن هیثم بصری را به یاد آورد که با او در هندسه بحث کرده بود. سپس به یاد ابن سینا افتاد و مناظره معروفش با شیخ الرئیس را به یاد آورد. ابوریحان از فلسفه یونانی و ارسطویی پرسیده بود و ابن سینا پاسخ گفته بود. صحبت آن دو به سکون ارض و میل اجسام به مرکز زمین و امتناع خلاء و ابطال جزء لایتجزی و تناهی ابعاد و ... هم کشیده بود و به اعتراض ابوریحان بر پاسخ های ابن سینا انجامیده بود. پیرمرد، حالا که به گفتگوهایش با ابن سینا فکر می کرد، افسوس لحظات گذشته را می خورد... این قافله عمر عجب می گذرد!عمر سلطان پیر به پایان می رسید. بوی وطن، مشام ابوریحان را عطرآگین می کرد. در عصر سلطان مسعود، ابوریحان اجازه رجعت به دیار خود را دریافت کرد و پس از 13 سال دوباره خوارزم را دید و تاریخ آن جا را نوشت.در بازگشت به غزنین و در سال 423 هجری قمری، بیرونی تالیف کتاب اقانون مسعودی را به اتمام رساند و به سلطان مسعود تقدیم کرد. ارزش این کتاب تا حدی بود که آنرا تا حد مقایسه با المجسطی بطلمیوس بالا برد. این کتاب دایره المعارف کاملی در نجوم به شمار می رفت، همان طور که قانون الطب شیخ الرئیس ابوعلی سینا دایره المعارف پزشکی بود. ابوریحان، پیلواری را که سلطان مسعود برای قدردانی از قانون مسعودی برایش فرستاده بود را باز فرستاد. علاوه بر آن، ابوریحان بر تالیف التفهیم را در نجوم و نیز الجماهر را در شناخت گوهر ها و کانی شناسی همت گماشت.ابوریحان در محاسبات خویش از نوعی ترازوی ویژه استفاده می کرد که پدربزرگ ماشین حساب های امروزی محسوب می شود. مسائلی را که او در ریاضیات پایه گذاشت، شالوده طرح اعمال و راه حل ها توسط حکیم عمر خیام نیشابوری شد و در قرن هفت از این دو به خواجه نصیرالدین طوسی انتقال یافت. ابوریحان عدد پی را محاسبه کرد، محیط زمین را اندازه گیری نمود، موقعیت ستارگان را با اسطرلاب بدست آورد و کره جغرافیایی ساخت.سال 440 هجری قمری فرار سیده است. مردی که به جز در نوروز و مهرگان دست از کار نمی کشید اینک در بستر بیماری افتاده است. نفس های آخر بزرگ مرد علم و حکمت فرار سیده است. علی بن عیسی الولواجی به دیدن او آمده است. ابوریحان به یاد مسئله ای می افتد: ای شیخ! حساب جدات ثمانیه را که وقتی به من گفتی بازگوی که چگونه بود؟!شیخ گفت: ای حکیم بزرگوار. اکنون چه جای این سوال است؟ابوریحان می گوید: کدامیک از این دو امر بهتر است؟ بدانم و بمیرم یا ندانم و نادان درگذرم؟شیخ مسئله را بازگفت و از حضور ابوریحان مرخص شد. چندی دور نشده بود که صدای شیون و زاری از خانه او بلند شد... ابوریحان بیرونی در گذشت. ابوریحان و اعیاد ایران باستان «آن روز را که روز تازه‌ای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
 «ابوریحان بیرونی» دانش‌مند نام‌دار ایرانی (440-362 ق) در كتاب پارسی خود «التفهیم لاوائل صناعت التنجیم» گزارشی بسیار رسا و شیوا و حاوی نكاتی بی‌نظیر و ارزش‌مند از جشن‌های ایرانیان عرضه داشته است. وی می‌نویسد: «نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت، روز نو نام كرده‌اند؛ زیرا كه پیشانی سال نو است و آن چه از پس اوست از این پنج روز [= پنج روز اول فروردین] همه جشن‌هاست. و ششم فروردین ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زیرا كه خسروان بدان پنج روز حق‌های حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندی و حاجت‌ها روا كردنی، آن گاه بدین روز ششم خلوت كردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آن است كه اول روزی است از زمانه و بدو، فلك آغازید گشتن. تیرگان چیست؟ - سیزدهم روز است از تیرماه. و نام‌اش تیر است هم نام ماه خویش، و همچنین است به هر ماهی آن روز كه همنام‌اش باشد، او را جشن دارند. و بدین تیرگان گفتند كه «آرش» تیر انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسیاب تركی كرده است بر تیر پرتابی از مملكت… مهرگان چیست؟ - شانزدهم روز است از مهرماه و نام‌اش مهر. و اندر این روز «افریدون» ظفر یافت بر «بیوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشن‌اند بر كردار (مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدین دانندش. پروردگان چیست؟ - پنج روز پسین اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتیان] اندرین پنج روز خورش و شراب نهادند روان‌های مردگان را. و همی گویند كه جان مرده بیاید و از آن غذا گیرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزونی بوده است، آنك [= اینك] «اندرگاه» خوانند. گروهی از ایشان پنداشتند كه این روز «پروردگان» است و خلاف به میان آمد و اندر كیش ایشان مهم چیزی بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتیاط را. و بیست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزدیده. و جمله فروردگان ده روز گشت. برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موی صورت] چیست؟ - آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است. و نخستین روز از وی - از بهر فال - مردی بیامدی كوسه، برنشسته بر خری و به دست كلاغی گرفته و به بادبیزن خویشتن باد همی‌زدی و زمستان را وداع همی‌كردی و از مردمان بدان چیزی یافتی. و به زمانه‌ی ما به شیراز همی‌كرده‌اند و ضریبت [= خراج] پِذرفته از عامل،‌ تا هر چه ستاند از بامداد تا نیمروز به ضریبت دهد و تا نماز دیگر [= نماز عصر] از بهر خویشتن را بستاند و اگر از پسِ نماز دیگر بیابندش، سیلی خورد از هر كسی. بهمنجه چیست؟ - بهمن روز است از بهمن ماه [= دومین روز ماه]. و بدین روز، بهمن [= برف] سپید به شیر خالص پاك خورند و گویند كه حفظ [= حافظه] فزاید مردم را و فرامشتی [= فراموشی] ببرد. و اما به خراسان مهمانی كنند بر دیگی كه اندر او از هر دانه‌ی خوردنی كنند [= بریزند] و گوشت هر حیوانی و مرغی كه حلال‌اند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحیه] یافته شود از تره و نبات. سده چیست؟ - آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شب‌اش كه میان روز دهم است و میان روز یازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادی كنند. و نیز گروهی از آن بگذرند بسوزانیدن جانوران. اما [وجه تسمیه‌ی سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نیز گفتند كه اندرین روز از فرزندان پدر نخستین [= گیومرث]، صد تن تمام شدند. گهنبار چیست؟ - روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پاره‌ای [از سال]، ایزد تعالی گونه‌ای [از مخلوقات] را آفریده است؛ چون آسمان و زمین و آب و گیاه و جانور و مردم، تا عالم به سالی تمام آفریده شد. و به اول هر یكی از این پاره‌ها، پنج روز است، نام‌شان «گهنبار» (Gahanbar)». ابوریحان بیرونی کاشف آمریکا پیشینگان همه معتقد بودند که بخش خشکی معمور و قابل سکونت زمین منحصر به ربع شمالی است که آنرا ربع مسکون میگفتند ,ولی ابوریحان دانشمندی است که به نیروی علم و فراست حدس زد و اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین یعنی در نقطه ی مقابل مقاطر ربع شمالی که فقط آنرا مسکون و معمور می دانستند نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است . گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش ( الهند ) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب ( تحدید نهایات الاماکن ) که تاریخ تحریرش به سال 409 هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است. باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب کشف شد و آنرا ( آمریکا ) نامیدند . کریستوف کلمب هم چنانچه معروف است از روی قواعد و اطلاعات و بصیرت علمی آن قاره را کشف نکرده ، چرا که اصلاً از وجود چنین سرزمینی آگاهی نداشت و احتمال آن را هم نمی داد و بطوریکه گفتند او به مقصد هندوستان سفر کرده بود و در اثر اتفاقاتی که رخ داد در آن قاره سر در آورد که آنرا هیچ نمی شناخت ، اما ابوریحان از روی قواعد متقن و بصیرت علمی بوجود چنین سرزمینی پی برده و آنرا چندین قرن ( در حدود 5 قرن ) پیش از کریستوف کلمب صریح و واضح خبر داده بود ، پس درود به این دانشمند و فیلسوف و درود بر تمامی بزرگ مردان ایران زمین که نه فقط با علم خود بلکه حتی با اسم خود نیز این سرزمین را به سر افرازی برده اند. 
 



:: برچسب‌ها: زندگی نامه ابوریحان بیرونی&طب اسلامی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392
طب سنتی اسلامی

مبانی طب سنتی اسلامی
تمام علوم دنیا سر منشأ الهی دارند و از سرچشمه وحی و ولایت سیراب گشته اند از جمله علوم مهم در مورد انسان طب و پزشکی می باشد – که در طی دورانهای متمادی سر رشته اصلی توسط پیامبران و اولیاء بیان گشته و حکماء و اطباء با ادامه مسیر این رشته را بارورتر و وسیع تر نموده اند .
( جهت درک بهتر این موضوع که چگونه علم طب بوجود آمده و گسترش یافت به بحث توحیدی امام صادق علیه السلام با طبیب زندیق هندی بنام توحید اهلیلجه ( هلیله ) که در کتب توحیدی آمده است مراجعه فرمائید )
طب سنتی ایران از قدیمی ترین و غنی ترین روشهای درمانی دنیا می باشد که پس از مسلمان شدن مردم ایران ، اسلام بخشی از فرهنگ ما شد و علم طب نیز متأثر از اسلام گشت . مجموعه آیات و روایات و سنت و اعمال پیامبر و خاندان مطهرشان علیهم السلام که در راستای سلامت جسم و درمان دردها و بیماریها باشد را طب اسلامی می گویند .
پس از ورود و گسترش اسلام طب سنتی و طب اسلامی با هم آمیخته شد و باعث جهشی بلند در راستای تکامل این علم گشت و از آن دوران به بعد اطباء و حکمای بزرگی در این سرزمین پدیدار گشتند .
در این طب برای انسان روان و تن بیان شده که با هم در ارتباط بوده و اثرات هر یک در دیگری نمود ظاهری دارد و با انجام روشهای درمانی بر هر یک دیگری نیز رو به سلامت می رود ولی معمولاً بیماریها و دردها ریشه روانی دارند که در جسم عوارض جانبی آنها مشاهده می شود که جهت درمان کامل ، عامل روانی باید از بین برود تا سلامت کامل بدست آید و با استفاده از دارو و روش درمانی بر جسم شرایط مناسبی برای رو به سلامت رفتن روان ایجاد می شود .
برای جسم انسان در طب سنتی اسلامی مزاجها و طبایعی وضع شده که در حالت تعادل آنها ، انسان سلامت می باشد و با تغییر در تعادل آنها بیماری ایجاد می شود :
4 طبع : 1- گرم و تر 2- گرم و خشک 3- سرد و تر 4- سرد و خشک
4 مزاج : 1- دم ( خون ) 2- صفرا 3- بلغم 4- سودا
هر کدام از این طبایع مزاجها با رنگی خاص نمود دارند که به ترتیب عبارت است از :
1- سرخ 2- زرد 3- سفید 4- سیاه
یعنی وابسته به طبع و مزاج هر کس در چهره و خون گرفته شده در حجامت یکی و یا 2 و حتی 3 رنگ از این رنگها قابل مشاهده می باشد . نکته جالب اینکه 4 رنگ پوست اصلی قابل تمیز دادن در جهان نیز همین 4 رنگ می باشد که در قرآن نیز اشاراتی به این قضیه شده است ( واختلاف السنتکم و الوانکم )
در طب سنتی اسلامی ، ارکان درمانی وجود دارد که رؤوس آنها عبارت است از :
1- تزکیه اخلاقی 2- تقویت روان و عبادت 3- حجامت 4- امساک 5- قی 6- حمام 7- تنقیه 8- مسهل 9- عسل 10- ذکر
نظریه ای در طب اسلامی این است که عوامل بیماری در آیات ابتدای سوره بقره بیان گشته است که عبارتند از : عدم توجه و ایمان به : 1- یؤمنون بالغیب ( ایمان به غیب ) 2- یقیمون الصلوۀ ( نماز بپا داشتن ) 3- ینفقون ( انفاق ) 4- انزل الیک و ما انزل من قبلک ( ایمان به قرآن و دیگر ادیان و کتب الهی ) 5- بالاخرۀ هم یوقنون ( ایمان به آخرت )
علائم و درمان طبایع : 1- سودا : لایه سنگین و تیره و گل مانند در خون با علائمی همچون : تیره گی چهره ، سرعت کم ، احساس سردی و خشکی در لمس بدن ، کف دست سرد ، کوچکی و لاغری سینه و ماهیچه ها ، دیدن کابوس و خوابهای پر هیجان ، اشتهای کاذب فراوان ، یبوست مزاج ، هراس و ترس و دودلی ، ضعف اعصاب و بی حوصلگی ، بداندیشی و وسواس ، بی ثبات و قابل تحریک ، تندخویی ، فرو رفتن چشمها .
گیاهان مفید : باد رنجبویه – گل گاو زبان – اسطوخدوس – آبغوره همراه زنجبیل – زیره سیاه – ریشه کاسنی – ریشه شیرین بیان – عسل – خرما – مویز – باعث فشار خون و ریزش مو می شود . عوامل سودازا : تضاد اعتقادی ، شک و بی ایمانی ، افسردگی ، عوامل خوراکی سودازا : عدس ، بادمجان ، گشنیز ، پیاز خام ، مواد نگهدارنده غذایی .
2- بلغم = لایه روشن و لجز با علائمی همچون : سفیدی چهره ، سستی ، سردی بدن ، سرعت کم ، سفید شدن مو ، زبان باردار و مرطوب ، ترشح بزاق دهان ، دهان بیمزه ، چاقی ، خواب زیاد ، خواب آب و برف و سفیدی ، ضعف گوارش ، بی قیدی و کند ذهنی ، لکنت بیان ، درد در بدن و بیماری ، رماتیسم ، نفوذ سرما در بدن در فصول سرد .
گیاهان مفید : بادیان ، دارچین ، مویز ، فلفل سفید ، زنجبیل ، شیرین بیان و عمل بادکش .
عوامل ایجاد : پرخوری ، عدم تفکر و مطالعه و سخت کوشی ، عدم تعادل در شهوت خواب و خوراک و جنسی .
عوامل خوراکی : خوردنیهای با طبیعت سرد و تر ، خوردن آب بین غذا ، شرب آب یخ .
صفرا : لایه ای سبک و زرد ؛ با علائم : زردی چهره و چشم ، خشکی زبان ، کف دست گرم ، عطش ، تلخی دهان ، ترشح کم بینی ، احساس گرما در پوست و بدن ، خشکی و لاغری بدن ، سرعت زیاد ، کم خوابی ، خواب آتش و هیجان ، اشتهای کم ، علاقه به راه رفتن ، پرخاشگری و عصبانیت ، بی تابی ، کم ادراری ، ترک پا ، ایجاد بیماری گواتر ( سمی )
درمان گیاهی : شیر خشت ، شیر خشک ، عرق کاسنی ، آلوچه خشک ، تخم گشنیز و تخم کاسنی ، اسپرزه ، دوغ
عوامل ایجاد : تندخویی ، عصبانیت ، عدم بخشش و رأفت ، استفاده از خوردنیهای تند و گرم
4- خون : لایه قرمز و عادی با علائم : سرخی چهره ، جوش و دمل ، سرعت زیاد و رشد مو زیاد ، سرخی زبان ، گرما در بدن ، کف دست گرم ، قصی القلب شدن به مرور ، خوش بینی ، دیر بیمار شدن ، وجود رگهای جهنده در سر و بدن
درمان : بهتر راه درمان حجامت متناوب می باشد و ورزش و مطالعه
توضیح و شرح این عوامل درمانی و پایه های درمانی در این مبحث مختصر نمی گنجد و از حوصله این محیط خارج است . مشتاقان یادگیری این روش درمانی می توانند به سایت ها و مراکز طب سنتی – اسلامی از جمله مرکز تحقیقات حجامت و یا کلینیک سلامت مراجعه نموده به صورت مبسوط از این علم بهره مند گردند.
ما تصمیم گرفتیم در این بخش بجای بیان کلیات و توضیحات ، نسخه های کاربردی این طب را بیان کنیم زیرا که یادگیری این علم نیاز مسلّم به حضور در محضر استاد حکیم دارد .
بهبود نوسانات فشار خون : صبح ناشتا و شب هنگام 1 قاشق مرباخوری عسل میل شود و حجامت عام 2 الی 3 مرتبه ( در صورت افت فشار خون روزانه شربت عسل ( = 1 قاشق مرباخوری عسل + 1 لیوان آب + چند قطره آب لیمو ترش تازه )
در صورت افت فشار خون 1 قاشق مرباخوری عسل بصورت آرام لیسیدن و یا مکیدن نیز مؤثر است . اگر افت فشار خون عامل عصبی دارد استشمام گلاب هنگام خواب و خوردن بادام ( هنگام میل شدن از پوست چوبی خارج شود ) و پرهیز از غذاهای سرد مفید است .
در افت فشار خون شربت عسل و خوردن عسل به آرامی بسیار مفید می باشد .
اگر افت فشار خون بر اثر مسمومیت غذایی و یا گزیده شدن باشد در شربت عسل مقداری عرق نعناع نیز اضافه شود . همراه با خوردن بادام .
در افت فشار خون پس از زایمان شربت عسل با گلاب هر 4 ساعت یک مرتبه توصیه می شود .
در زخمهای بدن اگر خونریزی زیادی ندارد و آنچه موجب التیام سریع و عدم عفونت زخم است عسل می باشد که روی سطح زخم کاملاً پوشانده شود و پانسمان شود و هر 12 ساعت تعویض شود و اگر زخم خونریزی داشت می توان زردچوبه و عسل را مخلوط کرد و روی زخم ضماد نمود که خونریزی را قطع کند و رگها بسته می شود و عفونی هم نمی شود ( کدوی سوخته – باقالای سوخته نیز جهت انعقاد و خونریزی زخم مفید می باشد )
در زخمهای سوختگی پوشش عسل مناسب است و خوردن شربت عسل + عرق نعناع – حلیم نخود با روغن با روغن زیتون هم در یک وعده غذایی گنجانده شود پس از چند روز که زخم بهتر شد 2 واحد عسل + 3 واحد روغن زیتون بر روی زخم مالیده شود .
زخم معده و اثنی عشر : چند نکته را افراد مبتلا به زخم معده و اثنی عشر توجه و مراعات نمایند = 1- آرامش درونی خود را همیشه حفظ نمایند 2- صبح و شام غذای کامل میل نمایند 3- نوشابه ، مواد کارخانه ای و آنچه مواد نگهدارنده دارد و روغنها و چربی های غیر طبیعی حیوانی استفاده ننمایند 4- سریع غذا نخورند ، ایستاده و حتی الامکان روی صندلی غذا میل ننمایند 5- هنگام صرف غذا آرام و راحت روی زمین نشسته و بکار دیگری از جمله تلویزیون دیدن ، روزنامه خواندن و . . . نپردازند شربت عسل در طول روز بسیار برای این افراد مفید است . نسخه : 1 قاشق غذاخوری بارهنگ با 1 لیوان عرق نعناع جوشانده شود ( نیم ساعت ) با 1 قاشق عسل مخلوط شود شبها قبل از خواب میل شود 7 شب ادامه یابد اگر مؤثر بود تا 14 روز ادامه یابد .
زخمهای عرق سوز : شستشوی کامل محل با آب و صابون غیر عطری طبیعی – مالیدن پودر سفید آب رو ( اگر در دسترس نبود 2 واحد عسل + 3 واحد روغن زیتون روی زخم مالیده شود )
جهت بهبودی ضعف چشم : رازیانه 100 گرم + خلال بادام 100 گرم ( بادام از پوست چوبی و پوست قهوه ای جدا شود و خلال شود خلال بادامِ مانده ، تأثیرِ کمی دارد ) + نبات 100 گرم کوبیده شود مخلوط شود با یک لیوان آب هویج صبح ناشتا میل شود تا 14 روز ( جهت ساختن داروهای گیاهی از آسیاب برقی استفاده نشود بلکه به روش سنتی کوبیده شود )
جهت آب مروارید ( غیر حاد ) : 1 استکان آب جوشیده سرد شده + 2 قطره آب لیموی تازه ( به مرور در مدت چند روز مقدار آب لیمو بیشتر شود ) با این محلول چشم را شستشو دهند .
جهت افرادی با مشکل صفرا و یا صفرا خارج شده از بدن : شربت سکنجبین و شربت عسل روزانه مصرف شود ، بعد از غذا : جوشانده کاسنی و شاتره + عسل و یا محلول سرکه سیب + عسل میل شود .

جهت فلج و MS : روغن مالی بدن با روغن جوز هندی – و یا روغن بادام تلخ – عدم استفاده از غذاهای با طبیعت سرد – اجابت مزاج ( تخلی ) روزانه که در صورت عدم این مورد حتماً از ملین استفاده شود – سلامت روان و داشتن روحیه ی قوی و شاد سیاهدانه + باد رنجبویه + مرزنجوش + کنجد سیاه + گل گاو زبان + تخم کرفس + تخم کتان + سنبل طیب + فلفل سیاه + بهمن پیچ همگی کوبیده پودر شود با آب جوشانده شود تا عصاره آنها گرفته شود عصاره گرفته شده با عسل آمیخته شود با مقداری حرارت که خوب به خورد هم برود 2 قاشق مرباخوری روزانه میل شود .
 



:: برچسب‌ها: دانستنی طب سنتی&طب اسلامی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392
آتش زدن خیمه ها ی امام حسین در مراسم شبیه خوانی شهر حر سال92

مردم شهر حر همچون سال های گذشته امسال نیز با مشارکت هیت های مذهبی اقدام به انجام مراسم تعزیه خوانی یا همان شبیه خوانی نموده اند که بهتر از سال های گذشته بود.............



:: برچسب‌ها: عاشورای حسینی شهر حر ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
مقدمه علم حقوق

مقدمه هرگاه انسان تنها دور از اجتماع در نظر گرفته شود حق یا حقوق عنوان پیدا نمیکند، تعیین حقوق و تکالیف برای افراد منوط به بودن آنها در جامعه و زندگی اجتماعی آنهاست. نیکوکار از بدکار یا ظالم از مظلوم در اجتماع و در برخورد انسانها با یکدیگر مشخص میشود. اگر این رابطه در جامعه تحت نظم و قانون درنیاید بینظمی و اختلال حکمفرما شده و امنیت و آسایش عمومی سلب خواهد شد، حقوق عهدهدار تنظیم این امور و تأمین نظم و زندگی سالم انسان در اجتماع است. معانی حقوق v حقوق مجموعه قواعد و مقرراتی است که روابط اشخاص را در جامعه در قبال یکدیگر تعیین و تنظیم میکند، حقوق جمع کلمه حق است. v حق قدرت و اقتداری است که صاحب حق میتواند آن را نسبت به مورد حق اعمال و از تجاوز دیگران حفظ نماید. (مثل حق مالکیت) v دانشی است که از قواعد موضوعه بحث میکند. (مثل دانشکده حقوق) v تشریح قواعد موضوعه و برطرف کردن نقاط ابهام آن توسط اهل فن. تعریف کلی حقوق عبارتست از مجموعه مقررات حاکم بر جامعه و افراد و تشکیلات و سازمانهای آن جهت برقراری امنیت و نظم عمومی. نکته : حقوق علم است یا فن است یا هنر v علم : علم شناسی منظم قواعد است که بوسیله آن پدیدههای جهان بروز و ظهور مییابند، علم دارای قواعدی است که رابطه علت و معلول را منعکس میکند گروهی معتقدند علوم انسانی از جمله حقوق با دخالت اراده آزاد انسان و قدرت انتخاب از علم بودن خارج شده است و آن را یک فن مینامند. v فن : یعنی راه و روش و اسلوبی است که موجبات عدالت را تأمین میکند با این استدلال بعضیها میگویند حقوق را باید عملاً در محاکم فرا گرفت. v هنر : برخی دیگر میگویند حقوق هنر است که محتاج اشتیاق، دقت نظر، ظرافت خاص و ابتکار است و یک استعداد شکوفا لازم دارد تا بتوان در قلمرو هنر وارد شد در واقع آنهایی که حقوق را با وضع هنرمندانه یافتهاند حقوقدان هستند. موضوع حقوق در اصطلاحات حقوق وقتی که از شخص صحبت میشود تنها انسان مورد نظر نیست بلکه موضوع حقوق و تکالیفی است که خواه شخص انسان باشد خواه نباشد. شخص به دو قسم است : v شخص طبیعی یا حقیقی v شخص حقوقی شخص طبیعی یا حقیقی افراد انسانی صرف نظر از تابعیت، نژاد، رنگ، مذهب و جنسیت موضوع حقوق و تکالیفند «ماده958 ق.م»«همه افراد از لحاظ شخصیت دارای حداقل حقوق هستند که ارتباطی به جنسیت، تابعیت، مذهب، رنگ و نژاد ندارند و آنها را حقوق انسان مینامند» مقدار این حقوق بستگی به طرز فکر اکثریت یک ملت و سوابق تاریخی آن دارد همانطور که دولتها مکلف هستند حداقل حقوق را برای افراد انسان از حیث انسان بودن آنها بشناسند و خود انسان هم حق ندارد که این حداقل حقوق خود را از خود سلب نماید یعنی حق ندارد آزادی خود را سلب نماید، حق ندارد حیات خود را سلب نماید زیرا جلو رفتن از آن حد مشخص شده بر خلاف نظم عمومی جامعه است. شخص حقوقی عبارتست از گروهی از افراد انسان یا منفعتی از منافع عمومی که قوانین متداول آن را در حکم شخص حقیقی و موضوع حقوق و تکالیف قرار داده است. فراهم شدن یک شخص حقوقی به سه عامل زیر بستگی دارد : v افراد انسان v مصلحت خاص v اعتبار دادن قانون به دو عامل قبل بر طبق «ماده 558 ق.ت» اقسام شخص حقوقی عبارتند از : v شخص حقوقی در حقوق عمومی: (مجلس - شهرداری) v شخص حقوقی در حقوق خصوصی: (شرکتها - دانشگاهها) ماهیت حقوق قواعدی که در زمان و مکان معین در اکثریت یک جامعه رعایت آنها لازم شمرده می شود حقوق میگویند و یا اجرای آن قوائد را نیکو بداند، اگر این قوائد و مقرراتها بدون ضمانت اجرا باشد اخلاق نامیده میشود. تفاوت حقوق و اخلاق v هدف از اخلاق اصلاح معایب شخصی و ایجاد جامعه فاضله است ولی حقوق به نظم البته به حفظ نظم در جامعه توجه دارد. v قلمرو اخلاق و حقوق نیز یکسان نمیباشد، اخلاق اعم از حقوق است. مثلاً دروغگویی در اخلاق ناپسند است ولی در حقوق تنها در شرایط خاصی بر آن مجازات تعیین می شود. (قسم یا شهادت دروغ در دادگاه) v در ضمانت اجرا، قوائد حقوقی ضمانت اجرا دارد و قانونگذار و انواع وسایل یا ابزار اشخاص را ناگزیر از اطاعت آن میسازد در حالی که ضمانت اجرای اخلاقی فقط جنبه درونی و مذهبی دارد. هدف حقوق اهداف قوائد حقوقی در کنار دیگر عوامل و نیروهای سازنده حقوقی مانند عوامل اقتصادی، آرمانهای اخلاقی و مذهبی، عوامل سیاسی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی نقش مؤثری در شکلگیری قوائد حقوقی دارند، مهمترین هدفی که میتوان برای وضع قوائد حقوقی در نظر گرفت برقراری ثبات و تأمین امنیت و استقرار عدالت است به عبارت دیگر هدف حقوق در یک جامعه آیا پاسداری و صیانت از حقوق فرد است یا جامعه؟ آیا هدف از ایجاد همه قوائد باید آسایش و آزادی فرد باشد؟ یا هدف اصلی قوائد حقوق باید تأمین نیازهای اجتماع باشد که فرد به عنوان جزئی از آن مورد توجه است و یا اینکه معیار دیگر برای تأمین عدالت اجتماعی باید در نظر گرفت، پاسخ به این پرسشها موضوع این بحث را تشکیل میدهد، گروهی از اندیشمندان هدف قوائد حقوقی را فرد میدانند و مکتب آن را «اصالت فرد» مینامند و گروهی دیگر مخالف این نظریهاند که مکتب آنها را «حقوق اجتماعی یا اصالت جمع» مینامند. مکتب اصالت فرد در مکتب حقوق فردی آنچه که مهم است توجه به شخصیت افراد و تأمین آزادیهای فردی میباشد زیرا این افراد هستند که با تجمع خود اجتماع را میسازند و اجتماع به خودی خود و بدون افراد امری خیالی میباشد با توجه به آنکه افراد، اجتماع را تشکیل میدهند و در هنگام عروض تعارض میان منافع فرد و منافع اجتماعی باید منافع را در اولویت قرار داد. بر طبق این مکتب آزادی افراد نباید به هیچ وجه محدود گردد به عبارت دیگر هر فرد تا جایی آزاد است که به آزادی دیگر افراد جامعه آسیب وارد نکند و وظیفه دولت فقط آن است که به تنظیم آزادی افراد در مقابل یکدیگر بپردازد و طبق این نظریه انسانها در ابتدا جدا از هم و در یک محیط طبیعی زندگی میکردند اما بعدها ضرورت ها آنها را وادار نمود با یک قرارداد ضمنی به زندگی اجتماعی تن در دهند. پس در چنین حالتی هدف قانون باید حفظ حقوق و منافع مشروع و عادلانه فرد باشد تا در مقابل گذشتن از آزادی خود چیزی عایدش شود و آن همان حمایت و حفظ حقوق و منافع وی میباشد. نتایج مکتب حقوق فرد نتایج این مکتب را می­توان در سه بُعد مورد بررسی قرار داد : v سیاسی v اقتصادی v حقوقی مکتب حقوق فرد از بُعد سیاسی توجه به نظریه حقوق فردی موجب میگردد دست دولت در ایجاد هرگونه محدودیت برای افراد جامعه بسته شود و دخالت دولت به حداقل ممکن برسد و دولت صرفاً موظف است که فقط در پی تأمین آزادیهای فردی باشد. مکتب حقوق فرد از بُعد اقتصادی حقوق فردی منجر به شکلگیری اقتصاد آزاد می­شود که مبتنی بر بازار آزاد و عدم دخالت دولت در امور اقتصادی مردم میباشد، مطابق این نظریه در صورت عدم مداخله دولت دست پنهان بازار موجب تنظیم اقتصاد گردیده و رقابتهای اقتصادی در میان افراد و قانون عرضه و تقاضا موجب میشود که فرد ضمن تأمین منافع شخصی منابع جامعه را نیز تأمین کند و بدینترتیب مطلوب ترین نظام اقتصادی شکل میگیرد. مکتب حقوق فرد از بُعد حقوقی مکتب حقوق فردی نظامهای حقوقی خود را برمبنای قراردادهای مبتنی بر اصل ترازی یا رضایت طرفین قرارداد پایهگذاری میکند نظام حقوقی هر کشور باید به گونهای باشد که محدودیتهای پیشبینی شده برای افراد در آن به حداقل ممکن برساند. به عنوان مثال در رابطه با قانون مالکیت، فرد مالک این حق را دارد که هرگونه که میخواهد در اموال خود تصرف کند و اراده فرد روح قوائد حقوقی است و قرارداد مبنای اصلی تمام سازمانها و راهحلهای حقوقی به شمار میرود. مفهوم عدالت در نظریه حقوق فردی مطابق این نظریه اجتماع متشکل از افرادی است که از هر جهت برابر و مساوی هستند، اگر به این نکته توجه داشته باشیم متوجه میشویم که عدالت یعنی تأمین برابری انسان در جامعه، این هدف با ایجاد تعادل میان اموال مبادلهای و نیز ایجاد تناسب میان سود و زیان ناشی از معاملات در جامعه بدون توجه به نیازهای متفاوت افراد، لیاقتهای شخصی آنان قابل تأمین می­باشد این معنی از از عدالت را «عدالت معاوضی» مینامند. نقد نظریه حقوق فردی v مبانی این مکتب از لحاظ حمایت از آزادی بسیار مفید و جالب است و مانع تجاوز به حقوق اشخاص میشود و موجب میشود که در حکومتهای استبدادی که در همه امور شخصی افراد مداخله میکردند تعدیلهای صورت گیرد و زمینه برای شکلگیری حکومتهای ملی فراهم شود. v اما علیرغم نقش مثبت فوق قائل شدن به آزادی بیحد و حصر در این نظریه برای افراد منجر به آن میگردد که برخی از افراد از نظر موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و امکانات اقتصادی در رأس جامعه قرار داشته بتوانند به سوء استفاده از آزادی پرداخته و منافع دیگران را فدای منافع شخصی خود کنند. v اصل حاکمیت اراده همیشه عدالت و برابری را در روابط مردم سبب نمی­شود زیرا آزادی اراده هنگامی تأمین کننده عدالت است که دو طرف قرارداد از نظر اقتصادی دست کم به طور نسبی برابر باشد. بنابراین آیا معقول است که گفته شود چون کارگر خود به مفاد قرارداد رضایت داده است بهترین وسیله حفظ حقوق او احترام به این قرارداد است؟ نظریه مکتب اصالت جمع یا نظریه حقوق اجتماعی مطابق با نظریه حقوق اجتماعی و دولتی حقوق محصول زندگی اجتماعی است و جامعه هر چند که از افراد تشکیل شده است اما مفهوم اعتباری صرف نیست بلکه واقعیتی گریز ناپذیر است. طرفداران این نظریه معتقدند که منظور از وضع قوانین و مقررات در تمامی جوامع بشری تأمین سعادت و خوشبختی جامعه و استقرار نظم در اجتماع است نه حفظ منافع فردی. نتایج مکتب حقوق اجتماعی و دولتی v از نظر سیاسی : نظریه حقوق اجتماعی دست دولت را برای مداخله در امور فردی باز میکند و تحت عنوان حمایت از منافع جامعه هرگونه که تشخیص میدهد دست به مداخله میزند و دیگر نقش نظارهگر را ندارد. v از نظر اقتصادی : نظریه حقوق اجتماعی و دولتی به مخالفت با مبانی اقتصاد بازا آزاد میپردازد چون معتقد است هیچ ضمانتی وجود ندارد آنگاه که فرد به دنبال منافع شخصی خود میرود منافع جامعه را نیز تأمین میکند. v از نظر حقوقی : نظریه اجتماعی حق را امری طرفینی و هر حقی را با تکلیفی همراه میداند و وضع قواعد حقوقی باید نیازهای اجتماعی را بر آزادیهای فردی ترجیح داد لذا دولت فقط در اینجا به عنوان تنظیم کننده آزادیهای افراد در مقابل یکدیگر عمل نمیکند بلکه به طور مؤثری در وضع قواعد حقوقی امری مداخله نموده و بدینوسیله خود محدوده آزادی رفتارهای شخصی را مشخص میسازد. معنای عدالت در نظریه حقوق اجتماعی در این نظریه دولت ضمن آنکه میتواند تکالیفی برای افراد جامعه معین کند مانند گرفتن مالیات از مردم یا اجبار آنها به خدمت سربازی مکلف میباشد عواید عمومی و منافع ملی را میان افراد جامعه توزیع و تقسیم نماید. چنین مفهومی از عدالت را عدالت توزیعی نامیدهاند که عنوان آن کاملاً نشانگر نقش مؤثر دولت میباشد. نقد نظریه حقوق اجتماعی تأکید بیش از حد بر نقش دولت و مداخله آمرانه دولت به امور اجتماع در نهایت زمینه را برای تشکیل دولتهایی فراهم میکند که روش مستبدانه در اداره امور جامعه دارند. مبنای حقوق به چه دلیل مردم محدودیتهای ناشی از قواعد حقوقی را میپذیرند، علت اطاعت مردم از قواعد حقوقی چیست؟ آن نیرویی که چنین حالتی را موجب میشود (اطاعت مردم از قواعد حقوقی) مبنای حقوق نامیده میشود. به عبارت دیگر آیا نقش حکومت فقط حفظ نظم اجتماعی و تضمین بقای حکومت است یا آنکه حقوق باید در پی برقراری عدالت و انصاف باشد به این پرسش دو پاسخ میتوان داد. v دیدگاه های آرمانی : که مبنای اصلی حقوق را عدالت میدانند و بر مبنای آنها قاعدهای که منطبق با عدالت نباشد فقط صورت قانون را دارد و لزومی برای اطاعت از آن وجود ندارد یعنی مبنای اصلی حقوق عدالت است. v دیدگاههای واقعگرایانه : مبنای اصلی حقوق را در قدرت حاکم جستجو میکنند و بیش از آرمانهای حقوقی به حقایق مادی و عینی خارجی توجه دارند طبق این نظریه حقوق ناپایدار و ناشی از وضع حکومت و سیل تحولات تاریخی هر جامعه میباشد، چون قواعد حقوقی از سوی دولت وضع شده و ضمانت اجرایی یافتهاند مردم ملزم به تبعیت و پیروی از این قواعد میباشند یعنی مبنای حقوق قدرت حکومت است نه عدالت، بر اساس نظرات این دو گروه مکتب حقوق فطری یا طبیعی و مکتب تاریخی و تحققی شکل می­گیرد. مکتب حقوق فطری یا طبیعی حقوق طبیعی یا فطری به مجموعه قواعد ثابت و تغییر ناپذیر اطلاق می­شود که برتر از اراده حکومت و غایت جوامع بشری است فلذا قانونگذار موظف است به تلاش برای دستیابی و کشف این قواعد مسمّ باشد حقوق طبیعی بر آنچه که باید باشد تأکید میکند اما حقوق موضوعه به آنچه که هست توجه دارد. حقوق طبیعی به اصل نفی محرومیت انسانی بر میگردد و سعی دارد محدودهای را برای افراد مشخص سازد که حکومتها حق دستاندازی به آن را ندارند و باید به آن احترام بگذارند، قواعد این چنینی چون از فطرت آدمی جدایی ناپذیر و این قواعد از بدیهیترین و عادیترین حقوق آدمیان میباشد حقوق طبیعی مینامند و حقوق طبیعی بازگوی نظم طبیعی اشیاء است و در چارچوب زمان و مکان محدود نمیشود و تغییر ناپذیر و عام است. مکتب حقوق تاریخی و تحققی در این مکاتب با هرگونه قواعد آرمانی و برتر از حقوق حاکم بر اجتماع مخالفت شده است مبنای حقوق را اتکای حقوق تحققی یافته در اجتماع می­دانند در مکتب تاریخی حقوق مانند زبان و عادتها محصول وجدان عمومی و تحول تاریخی اجتماع است و اراده فرد و تغییر دولتها هیچ دخالتی در آن ندارد و به گمان طرفداران مکتب تاریخی حقوق چیزی جز عرف توده­های مردم نیست که در اراده قانونگذاری منعکس شده است همانگونه که زبان ناخواسته و به تدریج به وجود میآید و تحول پیدا میکند حقوق نیز نتیجه قهری زندگی اجتماعی است نه محصول تدبیر قانونگذار. در مکتب تحققی مبنای قواعد حقوق را اراده عمومی و یا اراده مقامهای صالح دولت میدانند که در پی یافتن و مطالعه نیروهایی بود که قواعد آن را به وجود میآورند. مطابق این ایده حقوق مجموعه قواعدی است که از سوی دولت وضع و اجرای آن تضمین میشود، آنچه که اهمیت دارد حقوق موضوعه است که توسط دولت وضع شده و این قانون چه خوب و چه بد باشد چون از طرف دولت وضع شده اجباری میشود. تقسیمات علم حقوق v حقوق خصوصی : مجموعه قواعد و مقرراتی است که روابط بین افراد را با هم تنظیم میکند. v حقوق عمومی : شامل آن دسته از رشتههای حقوق میگردد که ناظر بر روابط مردم و دولت است. v حقوق داخلی : مجموعه قواعد حاکم بر دولت معین است. v حقوق خارجی : مجموعه قواعد حاکم بر روابط بین دولتها، سازمانهای بینالمللی و روابط بین اتباع دولتهاست. v حقوق مدنی : قدیمیترین رشته حقوق و در حکم مادر قوانین است، کلیه روابط خصوصی افراد را از بدو تولد تا فوت و حتی بعد از فوت را تنظیم میکند. مثل : نام، ازدواج، طلاق، ارث و ... v حقوق تجارت : مجموعه قوانین و مقرراتی که حاکم بر روابط تجار و عملیات تجارتی است. v حقوق هوایی : مجموعه قواعد و مقرراتی که حاکم بر انواع وسیله نقلیه و حمل و نقل هوایی میباشد. v حقوق دریایی : مجموعه قواعد و مقرراتی است حاکم بر انواع کشتیهای تجاری و حمل و نقل از طریق آب میباشد. v حقوق بین الملل خصوصی : این رشته از حقوق ناظر بر روابط افراد کشور با اتباع کشورهای دیگر است یا مربوط به روابط کشور با دولتهای خارجی است. v حقوق اساسی : مهمترین رشته حقوق عمومی است که راجع نظام حکومت و قوای حاکم بر کشور و حقوق و تکالیف دولت در تبادل با ملت و بلعکس، رهبری و وظایف رهبری بحث میکند. v حقوق جزا : مجموعه قواعد و مقرراتی است که بر نحوه مجازات اشخاص از طرف دولت حکومت میکند. v حقوق کار : حقوق کار متضمن مقرراتی راجب تنظیم روابط کارگر و کارفرما است. به عبارتی دیگر بر کلیه روابط حقوقی که از انجام کار بر دیگری ناشی میشود حاکم است مشروط بر اینکه اجرای کار با تبعیت یکی از دیگری همراه باشد. v حقوق مالیه : قواعد و مقرراتی است مربوط به وضع مالیاتها و عوارضی که مأموران دولت میتوانند از افراد مطالبه کنند و همچنین مقررات ناظر به بودجه عمومی و وظایف دیوان محاسبات را حقوق مالیه می­نامند. v حقوق اداری : حقوق اداری درباره اشخاص حقوق اداری و تشکیلات و وظایف وزارتخانهها و ادارات دولتی، شهرداریها و تقسیمات کشوری و روابط این سازمانها با مردم گفتگو میکند. v آیین دادرسی مدنی : مجموعه تشریفاتی است که از طریق آنها مشکل حقوقی برای رسیدن به راه حل حقوقی به مرجع قضاوتی تسلیم میگردد. v آیین دادرسی کیفری : مجموعه تشریفاتی است که برای کشف جرم، تعقیب متهمها و تحقیق از آنها، تعیین مراجع صلاحیتدار، بیان تکالیف مسؤلان قضایی و انتظامی در طول رسیدگی به دعاوی کیفری و اجرای حکم و طرق شکایت از احکام و حفظ حقوق متهمان تدوین شده است. v حقوق بین الملل عمومی : مقرراتی است که مربوط به روابط دولتها در زمان صلح و جنگ میباشد. منابع حقوق منابع حقوق در منابع حقوق از صورتهای ایجاد قواعد حقوق صحبت میشود اینکه بدانیم از چه وسایلی برای وضع قواعد حقوقی استفاده میشود، در حکومتهای آزاد منبع حقوق را ارادة عمومی میدانند که گاه به صورت مستقیم و در غالب عرف و گاه به صورت غیرمستقیم از طریق نمایندگان و قانونگذاری تظاهر پیدار می­کند با این وصف منابع حقوق عبارتند از : v قانون v عرف v رویه قضایی v اندیشه های حقوقی قانون قانون اساسی قانون مهمترین منبع حقوق به شمر میرود و معمولاً در مقابل عرف که قدیمیترین منبع حقوق میباشد بکار میرود. قوانین مصوب مجلس قوانین آزمایشی کمیسیونهای داخلی مجلس نتایج همه پرسی عهدنامههای بین المللی قانون عادی طبقه بندی قوانین قوانین عادی قوانین ماهوی به قوانین مصوب در مجلس، قوانین آزمایشی کمیسیونهای داخلی مجلس، نتایج حاصل از همهپرسی و عهدنامههای بین­المللی میباشد. v قوانین مصوب در مجلس :قوانین مصوب در مجلس مهمترین بخش قوانین عادی را تشکیل میدهد، آن بخش از ارادة حکومت که عمومی و دائمی است قانون نامیده میشود. به عبارت دیگر تمامی مقرراتی که با شرایط مندرج در قانون اساسی از تصویب مجلس شورای اسلامی بگذرد قانون است هر چند که استقرار و اجرای آن منوط به موافقت شوای نگهبان باشد. v قوانین آزمایشی کمیسیونهای داخلی مجلس :طبق «اصل58 ق.ا» که این قوانین بخشی از قوانین عادی میباشد برای تصویب قانون گاه وقت زیادی لازم است لذا در موارد بسیار ضروری که لزوم تحویل سریعی احساس میشود مجلس به دولت یا کمیسیونهای داخلی یا قاضی اختیار میدهد که قوانین لازم را تدوین و به موارد اجرا بگذارند و نتیجه را برای تصویب نهایی به مجلس ارائه میدهند. به این تصویبنامه که در شرایط خاص اجرا میشود در حقوق اداری تصویبنامه قانونی گفته میشود البته باید توجه شود قوانین این کمیسیونها موقتی و آزمایشی است و تصویب نهایی آنها با مجلس میباشد. v نتایج همهپرسی : یعنی رجوع مستقیم به آرای مردم که نوع دیگری از قانونگذاری ست که با روح حکومتهای ملی سازگار میباشد ولی چون در اغلب کشورهای پرجمیت کنونی رجوع به آرای عمومی برای همة احکام امکانپذیر نیست لذا از شیوة حکومت غیرمستقیم یعنی انتخاب نماینده استفاده میشود. v عهدنامههای بینالمللی : در روابط میان دولتها عهدنامههای بینالمللی در حکم قانون هستند، تنها ضمانت اجرای مؤثر در حقوق بینالملل محسوب میشوند. دولتهای امضاء کننده عهدنامههای بینالمللی نَه تنها در روابط میان خود بلکه در داخل محاکم خود نیز باید عهدنامه را به منزلة قانون بدانند، البته برای آنکه عهدنامهها حکم قانون پیدا کنند امضاء نمایندة سیاسی یا وزیر مسئول کافی نیست و تصمیم نهایی با مجلس برای تنفیذ آن لازم است و فقط از این طریق عهدنامه الزامآور میباشد. v تصویبنامهها و آییننامههای دولتی : اولین سؤال در اینجا مبنای صلاحیت قوة مجریه میباشد، اینکه چرا و چگونه قوة مجریه صلاحیت قانونگذاری را یافته است، دلیل این امر آن است که مجلس به عنوان نهاد اصلی قانونگذاری وارد جزئیات اجرای قوانین و تنظیم امور اداری نمیشود، چرا که این کار مجلس را از انجام امور مهمتر که بر عهده دارد باز میدارد لذا در اغلب قوانین حق به هیأت وزیران یا یکی از وزراء واگذار میشود. لازم به ذکر است که تصویبنامهها اگر حاوی قواعد کلی در زمینة اجرای قوانین باشد آییننامه نامیده می­شود و از میان آییننامههای اجرایی آنهایی که مربوط به تشریفات سازمانها و طرز کار آنهاست را نظامنامه مینامند. تفاوت بین قانون و تصویبنامه و آییننامه v قانون با تشریفات خاص به تصویب مرجع قانونگذاری میرسد، اما تصویبنامه و آییننامه به وسیلة هیأت وزیران و یا وزارتخانه وضع میگرد. v قانون دوام و ثبات و اعتبار بیشتر داشته، با تشریفات و بررسیهایی که در تصویب آن میشود به سرعت و سهولت نمیتوان آن را تغییر داد. لیکن آییننامه و تصویبنامه را هر موقع که لازم باشد میتوان تغییر داد و به شکایت هر فرد به دیوان عدالت اداری و یا طبق نظر قاضی دادگاه نیز ممکن است باطل و بی اعتبار شمرده شود. طریقه تصویب، امضاء و انتشار قوانین عادی قانون اساسی قواعد حاکم بر اساس حکومت و صلاحیت قوای مملکتی و حقوق و آزادیهای فردی در مقابل این صلاحیتها از نظر ماهوی، قانون اساسی نام دارد. اما تشخیص قوانین اساسی از قوانین عادی همیشه با این معیار میّسر نمیباشد. عرف عرف قاعدهای است که به تدریج در میان همة مردم یا گروهی از آنها به عنوان قاعدهای الزامآور مرسوم شدهاست بنابراین منظور از واژة عرف در منابع حقوقی عاداتی است که چهره الزامی پیدا کرده و تبدیل به قاعدة حقوقی شده است، برای اینکه شکل قاعدة حقوقی به خود بگیرد به دو عنصر نیاز دارد : v عنصر مادی : یعنی عاداتی که به مدت طولانی بین مردم مرسوم شود و همه در برابر یک واقعه معین آن را به کار ببرند پس عنصر مادی در صورتی کامل است که عمومی و پایدار و مستمر باشد. v عنصر روانی یا معنوی : عرف باید اعتقاد کسانی که آن را رعایت میکنند الزامآور باشد یعنی روزمره قواعد حقوقی به شمار آید. رویة قضایی سومین منبع حقوق است، به معنی خاص در جایی به کار میرود که محاکم از آنها در خصوص یکی از مسائل حقوقی روش یکسانی را در پیش گیرند و آراء راجع به آن مسئله چندان تکرار شود که بتوان گفت هرگاه آن محاکم با دعوایی روبهرو میشوند همان تصمیم را خواهد گرفت. روشی که قُضات دادگاهها در حل و فصل اختلافات آن را به کار میگیرند در مواردی که قانون ساکت یا ناقص یا مبهم باشد. اندیشه های حقوقی (نظریه علمای حقوق) چهارمین منبع حقوق است، یعنی مجموعه عقایدی است که در خصوص بیان و تفسیر قواعد حقوقی از طرفصاحبنظران این رشته مطرح میشود و میتوان گفت دکترین یا نظریه علمای حقوق به طور غیرمستقیم از منابع حقوق به شمار میآید. تقسیمات قانون v قانون امری یا آمره :نوعاً این دسته از قوانین جنبة عمومی داشته و دارای ضمانت اجراء است و تّمرد از آن جایز نیست مثل قوانین کیفری، قواعد آییننامه دادرسی مدنی. v قانون تخییری یا تفسیری :این دسته از قوانین بر خلاف امری، تخییری نامیده میشوند. اختیاری بودن این قوانین تخلف از آن را توجیه نمیکند بلکه منظور قوانینی است که به نفع اشخاص وضع شده است. تعارض قونین امری و تخییری با عرف و عادت تعارض قانون v قوانین عام :عام در لغت به معنی شامل و فراگیرنده و در اصطلاح حقوق، لفظی است که بر تمام مصادیق خود دلالت دارد. مثل «ماده445 ق.م» v قوانین خاص :خاص در لغت به معنی کوتاه و محدود و ضد عام و در اصطلاح حقوق محدود نمودن دایره عموم است. تعارض قوانین عام با خاص 1- قانون مؤخر اجرا می شود عام – عام 2- خاص – خاص 3- هر یک از قوانین اجرا می شود عام – خاص 4- خاص - عام نکته : مورد اول و دوم، رفع تعارض ساده است و قانون مؤخر اجرا میشود در مورد سوم و چهارم، تعارض قانون عام و خاص و یا خاص و عام از اینکه تاریخ آنها مقدم و یا مؤخر باشد هیچ یک از آنها نسبت به یکدیگر اثر نداشته و هر یک از آنها در قلمرو خود معتبر و قابل اجرا خواهد بود. چه مقدم باشد چه مؤخر باشد تعارض قوانین عام و خاص با عرف و عادت اجرا می شود خاص (مقدم) عرف و عادت (مؤخر) عرف و عادت (مقدم) خاص (مؤخر) تعارض نکته :اولویت با قانون مؤخر یا عرف و عادت مؤخر است. تفسیر قوانین تفسیر در لغت به معنی توضیح دادن و شرح بیان و روشن کردن است. به طور کلی در تفسیر قوانین دو روش معمول است : v تفسیر موسّع :در این روش تا جایی که الفاظ و معانی موارد قانونی کشش و محل دارد مُفَسر آن را گسترش میدهد. v تفسیر مضیّق :روشی است که از حدود معانی و مفهوم کلمات تجاوز ننماید، این روش بیشتر دربارة ادلة اثبات دعوا در محاکم و امور کیفری اعمال میگردد. انواع تفسیر v تفسیر قانونی : در صورتی که قانون مبهم یا مجمل باشد گاهی خود قانونگذار درصدد تفسیر برآمده و نظر خود را ضمن تفسیر بیان میکند. v تفسیر قضایی : تکلیفی که قُضات در رسیدگی به پروندههای ارجاعی و حل و فصل دعاوی و صدور رأی دارند در هر مورد باید دعوی را با قانون منطبق کرده و در حکم صادر قید نماید، یکی از وسایلی که دادرس میتواند جهت صدور رأی مورد استفاده قرار دهد تفسیر قوانین عادی است و قاضی در تفسیر از حد شرح و بیان و توضیح و استنباط حکم از قانون نباید تجاوز کند و از تفسیر موسع باید خوداری نماید. v تفسیر شخصی : شرح و بیانی است که از طرف علما و حقوقدانان به عمل میآید. نسخ قانون نسخ قانون در لغت به معنی از بین بردن و محو و باطل کردن است و در اصطلاح عبارت است از لغو، قانون مقدم به وسیلة قانون مؤخر، در این صورت قانون قبل منسوخ و قانون بعد ناسخ نامیده میشود و از تاریخ نسخ، قانون نسخ شده اعتبار خود را از دست میدهد. انواع نسخ v نسخ صریح : نسخی است که در قانون جدید به آن تصریح گردد. v نسخ ضمنی : با تصویب قانون جدید و قابل جمع نبودن قانون گذشته با آن در این مورد قانون سابق خود به خود اعتبار خودش را از دست میدهد و به جایش قانون لاحق جایگزین میشود. قاعدة حقوقی مجموعه مقرراتی است که از حالت کلیت و عمومیت برخوردار باشد یعنی آنچه که موضوع قوانین و مقررات است هرگاه جنبة کلی و عمومی داشته باشد قاعدة حقوقی را ایجاد مینماید. مثل «مادة969 ق.م» (اسناد از حیث طرز تنظیم تابع قانون محل تنظیم خود میباشند) متضمن یک قاعدة حقوقی است چرا که اگر جز این باشد ضمانت اجرای نقض این قاعده حقوقی بطلان سندی است، یعنی اگر در تنظیم سندی قانون محل تنظیم آن رعایت نشود به چنین سندی در هیچ یک از محاکم ترتیب اثر داده نمیشود. پس نتیجه میگیریم اگر حکم قانون ناظر به مواد خاص نبوده و عمومیت و کلیت داشته باشد واجد خصیصة وصف قاعده حقوقی است. ویژگی قاعدة حقوقی v الزامی بودن : الزامی بودن یکی از صفات بارز قاعدة حقوقی است، اغلب مقررات کیفری و مقررات مالیاتی و قوانین آییندادرسی مدنی و کیفری از این قبیل است و رعایت آن الزامی است. v کلیت و عمومیت داشتن : قاعدة حقوقی کلی و عام است و شامل تمام مصادیق آن میشود. غرض از کلی بودن و عام بودن این است که ناظر به فرد یا افراد معین نبوده و با یک یا چند بار اقدام قدرت اجرایی خود را از دست ندهد. مثل قواعد حقوقی مربوط به وظایف دولت و یا هر یک از قوای حکومت. v داشتن ضمانت اجرا : ضمانت اجرا برای تحکیم و تثبیت قاعده و اوصاف آن است، به مقررات فاقد ضمانت اجرا قاعدة حقوقی اطلاق نمیشود. حق سلطه و اختیاری است که قانون نسبت به شخص دیگر یا برای دیگری قرار میدهد، یا امتیازی است که شخص اعم از حقیقی یا حقوقی به موجب قانون به انسان این اختیار را میدهد که نسبت به یک شیء یا یک مال تصرف مالکانه داشته باشد. حق غیرمالی حقی است که مستقیماً جنبة ملی و مادی ندارد و نمیتوان آن را به پول تقویم یا مبادله کرد. مانند حق اُبوت و نبوت حق مالی حقی است که مستقیماً جنبة مالی داشته و قابل تقویم به پول و مبادله میباشد و قابل نقل و انتقال میباشد. اصلی تبعی حق عینی : حقی است که شخص نسبت به مال دارد حق دِینی : حقی است که شخص نسبت به دیگری پیدا می کند و به موجب آن می تواند انجام دادن کاری را از او بخواهد، صاحب این حق را دائن و کسی که ملزم است را مدیون گویند. حق مالی حق مالیکت حق انتفاع حق ارتفاع انواع حق عینی v حق مالکیت · اصلی : حقی است که به صاحب حق اختیار استفاده مستقیم از عین مال را میدهد. مالکیت · تبعی : حقی است که به واسطة وجود دِینی برای شخص دیگر ایجاد میشود. رهن v حق انتفاع : حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاص ندارد استفاده کند. انواع حق انتفاع · حبس مطلق : در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدت تعیین نکرده باشد. حق تا فوت مالک خواهد بود. · حبس موبّد : حق انتفاعی است که برای همیشه و دائمی است. وقف تا زمانی که عین موقوفه باقی است. · عمری : حقی است از طرف مالک برای شخص به مدت عمر خود یا منتفع یا عمر شخص ثالث برقرار شده باشد (عقد لازم است) § اگر به عمر مالک باشد منتفع فوت کند ، به ورثه منتفع انتقال داده میشود § به عمر منتفع باشد، مالک فوت کند ، عیم مال به ورثه مالک انتقال داده می شود ولی حق انتفاع تا فوت منتفع باقی میماند. § به عمر شخص ثالث باشد، با فوت حق از بین میرود. · رقبی : حقی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار گردد. · سکنی : اگر حق انتفاع در مورد سکونت در محل باشد سکنی نامیده میشود. v حق ارتفاع :حقی است که به موجب آن صاحب ملکی به اعتبار مالکیت خود میتواند از ملک دیگری استفاده کند. حق عبور، حق مجری این حق به تنهایی قابل انتقال نیست بلکه تابع ملک بوده و با انتقال ملک حق ارتفاع نیز به همراه آن منتقل میشود. منابع حق یا اسباب ایجاد حق شبه عقد عبارت است از عملی که منع قانونی نداشته و بدون انعقاد قرارداد برای طرفین یا یک طرف ایجاد حق مینماید. مانند استیفاء جرم عبارت است از فعل یا ترک فعلی که طبق قانون مجازات بدنی یا محکومیت مالی و یا هر دو برای آن تعیین شده باشد. مانند اعدام برای مرتکب قتل عمد. شبه جرم عملی است که شخص بدون داشتن قصد اضرار به دیگری مرتکب گردد. مانند اتلاف و تسبیب قانون اغلب قانون منشأ ایجاد حق میشود بدون اینکه اراده شخص در آن مؤثر باشد. مانند انتقال ماترک متوفی به ورثه ضمان قهری (مسئولیت مدنی) ضمان در لغت به معنی از جمله به معنی پذیرفت و دربرگرفتن و تعهد از دیگری کردن آمده است و به اقسام مختلف از قبیل ضمان عقدی و ضمان قهری تقسیم میشود. ضمان قهری مسئولیتی است که متفرع بر عقد نبوده و خارج از قرارداد باشد که به آن شبه عقد نیز میگویند. ضمان عقدی عبارت است از اینکه شخص مالی را بر ذمة دیگری است به عهده بگیرد. «ماده 684 ق.م» طبق ماده 307 ق.م امور ذیل موجب ضمان قهری است v غصب و آنچه که در حکم غصب است : در لغت به معنی تصرف به ناحق و گرفتن به زور و عدوان و در «ماده 308 ق.م» چنین تعریف شده است : «غصب استیلای بر حق غیر است به نحو عدوان اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است» غاصب مکلف است عین مال معضوب را به صاحب آن رد نماید در صورت تلف عین باید مثل یا قیمت آن را به صاحب آن بدهد هرگاه به علت دیگری رد عین ممکن نباشد ملزم به تأدیه بدل آن میباشد. در صورت مثلی بودن مال مضروب و پیدا نشدن آن غاصب باید قیمت موقع تأدیه مال را بدهد و چنانچه مثل موجود بوده لکن از مالیت افتاده باشد آخرین قیمت آن را باید بدهد. غاصب مسئول هر نقص و عیبی است که در زمان تصرف او به مال معضوب وارد آمده هرچند مستند به فعل او نباشد. v اتلاف : تلف مال یعنی ار بین بردن آن در این مورد به عیب و نقص مال نیز اطلاق میگردد. به موجب «ماده 328 ق.م» :«هر کس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن آن را بدهد. اعم از اینکه عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن است اعم از اینکه از روی تقصیر باشد یا بدون تقصیر» در صورت تخریب خانه و یا بنای غیر ملزم به بنای آن به صورت اول میباشد. در صورت عدم امکان باید از تأدیه عهده قیمت آن برآید. v تسبیت : تسبیت بر خلاف اتلاف عبارت است از اینکه شخصی به طور غیر مستقیم سبب از بین بردن مال گردد. به موجب «مواد 331 و 334 ق.م»«هر کس سبب تلف مالی بشود مثل یا قیمت آن را باید بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهده نقص یا قیمت آن برآید» مثل اینکه کسی در منزل خود و در مجاورت دیوار همسایه چاهی حفر کند و در اثر آن دیوار همسایه خراب شده و موجب ورود خسارت بشود . مثال دیگر اینکه مالک یا متصرف حیوان در صورتی مسئول جبران خسارت ناشی از حیوان است که در حفظ حیوان مرتکب تقصیر شده باشد بدینترتیب بر خلاف اتلاف در مورد تسبیت مسئولیت مسبب منوط به تقصیر اوست. v استیفاء : به معنای از جمله گرفتن حق استعمال شده است. به اصطلاح حقوقی استفاده و بهرهمند شدن از کار یا مال دیگری است با رضایت او در قانون مدنی این امر طی دو ماده بیان شده است : به این ترتیب استیفاء دوگونه است : · استیفاء از عمل غیر : اگر کسی به امر دیگری اقدام به عمل نماید که عرفاً برای آن اجرتی بوده و یا آن شخص عادتاً مهیا برای انجام آن عمل باشد عامل استحقاق اخذ اجرت عمل خود را دارد مگر اینکه معلوم شود عامل قصد تبرع داشته یعنی مجاناً به قصد قربت و کمک آن را انجام داده است. «ماده 336 ق.م» برای مثال اگر پارچهای را جهت دوختن لباس بدون ذکر اجرت به خیاط تسلیم نماید و یا وسیله نقلیهای را برای حمل بار خواسته باشد بدون تعیین میزان کرایه هر کدام از آنها در قبال انجام عمل مستحق اجرت میباشد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. · استیفاء از مال غیر : هرگاه کسی بنا به اذن صریح یا ضمنی از مال غیر استیفاء منفعت نماید صاحب مال مستحق اخذ اجرتالمثل میباشد مگر اینکه معلوم شود اذن در انتفاع مجانی بوده است و اثبات مجانی بودن این امر با کسی است از مال غیر استیفاء منفعت کرده است.   



:: برچسب‌ها: مقدمه علم حقوق دکتر کاتوزیان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
حقوق اساسی



پیدایش فکر تدوین قانون اساسی:

در نیمه قرن 18 در اروپا فکری که به اساس نوشته های سیاسی این قرن به ویژه قراداد اجتماعی اثر معروف ژان ژاک روسو بوجود آمد و به تدریج در عرصه سیادارانی پیدا کرد موضوع تدوین قانون اساسی بود و در آن منظوراز قانون اساسی برقراری تشکیلات منطقی بین قوای عالیه مملکتی بود که باید بنا به تصمیم ملت به موجب یک سند کتبی اعلام و برقرار میشد و اعتقاد بر این بود که جامعه مدنی که بتواند توافق کلیه اعضای اجتماع را جلب کند باید بر اساس یک قراداد اجتماعی که همان قانون اساسی به معنای امروزی است سازمان یابد و حقوق و تکالیف حکومت و شهروندان را در مقابل همدیگر مشخص و معین گردد.

نوت: تنها کشوری که در حال حاضر قانون اساسی ندارد کشور انگلستان می باشد. که قوانین درآنجا مطابق مصوبه ها – عرف اجتماعی – عرف سیاسی – احکام دادگاها و محکمه ها تعیین می گردد.



حقوق اساسی چیست؟

تعاریف مقدماتی: شعبه ای از علم حقوق می باشد که از ساختار دولت، تشکیلات دولت و حقوق و تکالیف افراد در مقابل دولت مطبوع خویش بحث می کند.



تعاریف مکمل حقوق اساسی: رشته ای از حقوق عمومی داخلی است که در ان از شکل یا ساختار دولت، قوای سه گانه یا قوای عالیه مملکت، وظیفه و اختیارات هریک از قوای مذکور و روابط آنها با یکدیگر، حدود قدرت دولت و حقوق و آزادیهای افراد ملت به گونه ای که در قانون اساسی معین و مقرر شده، بحث می کند.



بطور کلی حقوق اساسی متشکل از قانون اساسی و قوانین بنیادین یک دولت می باشد.





گفتار اول : ویژگیهای حقوق اساسی:

برگزیده هایی از کتاب بایسته های حقوق اساسی نوشته داکتر سید ابوالفضل قاضی شریعت پناهی

نوشته زیر خلصی از موضوع های بحث های حقوق اساسی است که جهت روشن شدن بهتر این مبحث آورده شده است. امید که کمکی جهت درک بهتر این مفاهیم برای خودم و دانشجویان باشد.

ویژگی های حقوق اساسی:

حقوق اساسی یکی از شاخه های مهم حقوق بوده که اختصاصاً به تحلیل و بررسی و انتظام روابط سیاسی بین فرمانروایان و فرمانبران می پردازد. و برای شناخت حقوق اساسی باید به مسائل و مفاهیم ذیل اشنایی پیدا کرد.

1 – جامعه سیاسی

2 – قدرت سیاسی

3 – تاثیر متقابل قدرت و حقوق بر یکدیگر

4 – جایگاه حقوق اساسی در علم حقوق

5 – حقوق اساسی در رابطه به علوم اجتماعی.

6 – موضوع حقوق اساسی.

7 – منابع حقوق اساسی.

حال به تشریح و توضیحاتی در باب مسائل فوق می پردازیم:

1 – جامعه سیاسی: کلیه گروه بندیهای بشری اعم از ( خانواده، قبیله ، قوم، روستا، شهر ، ملت ، کشور، اجتماعات و سازمانها ) بر حسب گرایشهای طبیعی و نیازهای اجتماعی به منظور رسیدن به اهداف و خواستهای انسان که شامل بعضی از مواردی مانند: شغل، اقتصاد، امنیت، رفاه، فعالیتهای مذهبی،سیاسی ، اجتماعی و غیره می باشد را یک جامعه سیاسی تشکیل می دهد که این جامعه زمانی واقعیت و مصداق خارجی پیدا می کند که بین افراد و تشکیل دهنده های گروه بندیهای انسانی روابطی از نوع اجتماعی آن محقق شود. این جامعه متشکل ازگردهمایی اجتناب پذیر افراد و گروهها و ارتباط اجتماعی می باشد که تفاوت سطح اجتماعی در این ارتباط از نظر فرمانروایان و فرمانبران در وجود تفاوت وضع و نقش افراد جامعه است که منطق حرکت هماهنگ و یک پارچگی اجتماعی بوده که خود زمینه انواع تمایزها و تفاوتهاست. و وجود چنین تفاوتی در سطح ارتباط اجتماعی باعث ظهور چهره قدرت می باشد که در دست فرمانروایان می افتد و فرمانبران که در این اجتماع زندگی می کند ملزم به اطاعت از قوانینی و قواعدی است که در این اجتماع حکمفرماست. و این یک قدرت ناب سیاسی است که به طریق پیچیده و سازمان یافته بر همه افراد و اعضای جامعه و همچنین کلیه جوامع جزء و خاص که در بطن جامعه می باشد اعمال نفوذ می نماید.

شرایط شکل گرفتن جامعه سیاسی:

1 – احساس تعلق نمودن اعضای تشکیل دهنده جامعه چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی.

2 – استقلال و یکپارچگی جامعه در برابر دنیای خارج.

3 – وجود قدرت سیاسی در درون جامعه.

4 – بلوغ، انسجام و تکامل یافته شدن سازمان بندیهای اجتماعی

5 – استقرار نظم هنجاری از نوع خصلت حقوقی.

حال به خصوصیات یک جامعه سیاسی می پردازیم که شامل ذیل می باشد:

الف – جامعه سیاسی فراگیر و کلی است.

ب – جامعه سیاسی دارای خصلت الزامی است.

ج – قدرت در جامعه سیاسی قاهرانه عمل می نماید.

حال به شرح بیشتر در مورد خصوصیات یک جامعه سیاسی می پردازیم:

فراگیر و کلی بودن جامعه سیاسی به آن معناست که همه افراد از مقررات و موازین حاکم بر جامعه سیاسی ( دولت یا کشور) در تمام عرصه های اجتماعی مانند ( تجارت – فرهنگ – سیاست – زبان – ادبیات – ورزش و .....) پیروی می نماید. یا به صورت دیگر اینکه شبح قدرت سیاسی بر کلیه اعضا و گروههای درون جامعه سایه می افکند و یا اینکه جامعه سیاسی کلیه شاخصهای اختصاصی و جزئی نهادها و گروههای کوچک را در بر میگیرد.



خصلت الزامی داشتن جامعه سیاسی بدان معناست که تا هنگامی که شخصی در این جامعه زندگی میکند تمامی موازین و مقررات جامعه بر وی تحمیل میگردد و یا به صورت دیگر اینکه عضویت در جامعه سیاسی ارادی نیست یعنی اینکه با پا به عرصه گذاشتن یک شخص در این جامعه وی بدون اختیار و اراده وارد این جامعه شده است.



قاهرانه عمل نمودن قدرت در جامعه سیاسی بدان معناست که در این نوع جوامع امکانات و ابزارهای قدرت جهت تحمیل اراده فرمان روایان و اجرای قوانین و موازین بر فرمانبران استفاده می شود. و مقاومت در برابر آن از طریق سازمانهای ضمانت اجرایی مانند نیروی نظامی پاسخ داده می شود و این بدان معناست که قدرت در جامعه سیاسی اقتدار گرایانه عمل می نماید و تحمل هیچ نوع قدرتی را در مقابل خود و یا خلاف اراده خود ندارد.

بنابر این جامعه سیاسی خاستگاه و زایشگاه قدرت سیاسی است که این قدرت نهادینه بوده و از خلال دستگاهها و سازمانهای درون اجتماعی نشآت می گیرد که نظام حقوقی حاکم بر این جامعه سیاسی، شکل دهنده قدرت سیاسی موجود در آن جامعه می باشد.

2 – قدرت سیاسی: قدرت به معنای در اختیار داشتن وسایل و ابزارهایی که بوسیله آن می توان اراده و اوامری را بر شخص و افراد و گروهایی تاثیر گذارد و بر آنها تحمیل گردد و یا به شکل دیگر اینکه تصامیمی که منجر به اجرای اوامر و دستورهای صاحبان قدرت توسط افراد جامعه گردد. عواملی مانند نظم عمومی، مصلحت اجتماعی و سود عمومی از نشانه الزامات فرمانروایی است که اجباراً قدرت را در قالب حقوق صورت بندی می نماید و به تدریج از حالت شخصی به صورت نهاد های سیاسی در می آید. که این قدرت به دو صورت قدرت نهادی و روابط ساده اقتداری در جوامع بروز می نماید. که قدرت در روابط اقتداری به کلیه روابط نابرابر گفته می شود که از خلال آن یک یا چند نفر بر دیگران راه پیدا میکنند و آنان را بر حسب تمایل و اراده خویش به هر سو می کشاند. اما قدرت نهادی؛ الگوهایی از روابط را تشکیل می دهد که دارای ویژگی های ثابت، متداوم و همگن می باشد و همین ویژگیهاست که قدرت نهادی شده جنبه سیاسی پیدا میکند.

3 – تاثیر متقابل قدرت و حقوق بر یکدیگر:

الف – حقوق قدرت را حقانی میکند.

ب – حقوق ابزاری است در خدمت قدرت.

ج – حقوق وسیله ای است برای حمایت علیه قدرت.

د – حقوق قدرت را نهاد بندی می کند و سازمان می بخشد.

در قسمت قبل در مورد قدرت توضیح داده شد و در اینجا جهت روش شدن بهتر به توضیحاتی در مورد حقوق می پردازیم:

حقوق به معنای مجموعه قواعد و دستورهای رفتاری و الزام آوری است که هدف اساسی آن حاکم نمودن نظم و عدل در روابط اجتماعی است که این قواعد به منظور ایجاد امنیت عمومی و ارضاء نیاز های جامعه وضع میگردد تا سود همگانی و خیر عامه را تضمین نماید. یا به صورت دیگر اینکه حقوق تنظیم بخش روابط اجتماعی، تعیین کننده رفتارهای منطقی با اهداف جامعه و حد و مرز گذاری بین سود فردی و اجتماعی است.

حال به موضوع نقش حقوق در ایجاد قدرت حقانی می پردازیم.

در ابتدا قدرت با استفاده از عوامل وامکانات مختلف در عرصه اجتماعی ظهور می کند اما ثبات و تدوام اش مستلزم مشروعیت داشتن اش می باشد که در این جا حقوق بنا به شرایط و عواملی که در جامعه نیاز می باشد مانند عرف، عادت، الزام آور، قواعد و قوانین وضع شده و حقوق طبیعی و فطری؛ تضمین کننده قدرت می گردد. که قدرت مستلزم قانونی بودن و حقانی بودن بوده که مشکل قانونی بودن اش توسط تعیین موازین و مقررات و احکام حقوقی برطرف می شود ولی حقانی بودن اش مستلزم بدست آوردن ایمان اکثریت افراد جامعه به درست بودن اساس رژیم یا فرد زمام دار جامعه می باشد. گاهی اتفاق می افتد که حکومت قانونی است اما اکثریت جامعه آن را حقانی نمی دانند.

از طرفی روح فعالیتهای اساسی دولت در کالبد قواعد حقوقی دمیده می شود که اعمال فرمانروایی به صورت قانون و تصویب نامه ها در می آید. چون در این جا وضع کننده قوانین و مقررات، قدرت سیاسی است لذا حقوق وسیله ای در اختیار قدرت سیاسی جهت وصول خواستهای سیاسی است.

ماهیت حقوقی ایجاب می کند که اگر درخدمت قدرت واقع شود حد اقل تضمینی علیه خودش نیز به شمار می اید یعنی جلو خودکامگی های فطری قدرت را که پدیده ای ضد حقوق است را می گیرد.

نقش حقوق در قسمت نهادینه کردن قدرت و سازمان بخشیدن قدرت در جامعه سیاسی شامل موارد ذیل است.

1 – مشخص نمودن سازمانهای قدرتمند

2 – توزیع قدرت بین نهادهای مختلف.

3 – تعیین صلاحیتهای سازمانها.

4 – ترسیم حیطه وظایف، صلاحیتها و اختیارات سازمانها.



4 – جایگاه حقوق اساسی در علم حقوق:

الف – حقوق اساسی جزی از حقوق عمومی است.

ب – حقوق اساسی از زمره حقوق داخلی است.



دیدگاه های عمومی بودن حقوق اساسی

1- نظریه موضوعی

2 – نظریه اندام Organique

3 – نظریه مادی Material

4 – نظریه شکلی Forma

5 – نظریه سلسه مراتب

6 – نظریه پویای



الف- حقوق اساسی جزئی از حقوق عمومی است:

دراینجا شاید بتوان گفت که با بحث و ارائه نظریات گوناگون تفاوتهای بین حقوق عمومی و خصوصی را نیز بیان کرد.



نظریه موضوعی:

موضوع حقوق خصوصی در درجه اول فرد و موضوع حقوق عمومی کلیت جامعه می باشد. حقوق روابط نهادهای سیاسی و اصول و قواعد حاکم بر جامعه و در آخر حقوق و آزادیهای افراد در ارتباط با دولت را بررسی میکند.

نظریه اندام:

حقوق اساسی روابطی را که جنبه سیاسی دارند را بررسی میکند بدین معنا که روابط دو رکن جامعه یعنی فرمانروایان و فرمانبران را بررسی میکند ولی حقوق خصوصی روابط بین فرمانبران را نظم می دهد.

نظریه مادی:

در حقوق عمومی سود عامه بر منافع شخصی افراد ارجحیت دارد یعنی سود عموم مصلحت اجتماعی و دارای اهمیت خاص است.

نظریه شکلی:

حقوق عمومی بیشتر از قواعد آمره تشکیل شده است و احکام آن طوری وضع شده که افراد جامعه چاره ای جز تسلیم در برابر نهادها، سازمانها و تشکیلات عمومی ندارد ولی در حقوق خصوصی روابط حقوقی بر مبنای اراده آزاد طرفین می باشد.

نظریه سلسه مراتب:

حقوق عمومی از حیثیت اولیت پیشتر از حقوق خصوصی است و حقوق خصوصی در پناه حقوق عمومی توسعه می پذیرد.

نظریه پویایی:

قواعد حقوق عمومی پویایی و تحرک بیشتری از قواعد حقوق خصوصی دارد. بدین معنا که ارکانهای تقنینی می تواند به مقتضای مصلحت و بنا به اراده خود مبانی عمومی را تغییر دهد اما در حقوق خصوصی یک نوع ایستایی ( سکون ) در مقابل تغییرات قواعد وجود دارد که قانونگذار اوضاع حاصله از حقوق مکتسبه افراد را رعایت می کند.

حقوق اساسی یک نمونه کامل از حقوق عمومی است زیرا به مباحثی که در عالیترین سطح جامعه سیاسی ( دولت ) است می پردازد.



ب – داخلی بودن حقوق اساسی:



گرچه محققان و پژوهشگران حقوق اساسی به بررسی مبانی و اصول مورد پذیرش در سطح جهانی می پردازند ولی در کل؛ منابع قواعد وضع شده هم از لحاظ واقعیتهای اجتماعی و هم از لحاظ حاکمیت، جنبه درون مرزی داشته و ان را در زمره حقوق داخلی مورد بحث و تحلیل قرار می دهند.



5 – حقوق اساسی در رابطه به علوم اجتماعی.

حقوق اساسی جزء علوم اجتماعی بوده و رابطه تنگاتنگی با رشته های ان دارد.



شناخت حقوق اساسی از دیدگاهها و بررسی های سایر علوم:

1 – حقوق اساسی دید گسترده ای در علوم اجتاماعی و علوم سیاسی را می طلبد.

2 – رابطه حقوق اساسی با تاریخ بویژه تاریخ و عقاید سیاسی بر مبنای قواعد حقوقی در زمان حال با فرایند تکامل آن از زمان شکل گیری تا تحول و استقرار آن استوار است که جمله معروف ساوینی موید چنین نظری است: " نسج حقوق، دست بافت گذشته یک ملت است."

3 – حقوق اساسی در دامان فلسفه پرورده شده و در میان مباحث فلسفه، فلسفه حقوق و دکترینهای فلسفه سیاست با حقوق اساسی ارتباط نزدیک دارد.

4 – حقوق اساسی و جامعه شناسی: با بکار گیری دستاوردهای جامعه شناسی ( بلاخص جامعه شناسی سیاسی ) و کندو کاو آن در متون قانون، دلایل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قواعد حقوقی شکل می گیرد.



6 - موضوع حقوق اساسی:

1 – حقوق اساسی قواعد مندرج در قانون اساسی را بررسی می کند.

2 – حقوق اساسی به روابط مربوط دولت می پردازد.

3 – حقوق اساسی نهادهای سیاسی را بررسی می کند.



7 – منابع حقوق اساسی:

به علت سرشت دوگانه حقوق اساسی که هم حقوقی است و هم سیاسی است منابع بسیاری دارد.

ابزارهای شناخت کامل حقوق اساسی هر دولت یا ارائه تصویر واقعی هر کشور:

1 – منابع نوشته.

الف – قانون اساسی.

ب – قوانین ارگانیک که دنباله موسّع قانون اساسی به شمار می آید. ( موسع به معنای وسعت داده شده)

ج – قوانین عادی مصوب دستگاههای قانون گذار.

د – اعمال قوه مجریه مانند: مصوبه ها، آیین نامه ها و تصمیمات هیات دولت.

ی – مذاکرات مجالس قانوگذار.

م – اسناد و مدارکی مانند آثار علمی حقوق اساسی و سایر علوم حقوق – اساسنامه ها و مرامنامه های احزاب و آثار رجال سیاسی.

2 – منابع عرفی:

شامل تمامی اسناد تحقیقاتی موجود در باره عرف و عادات اجتماعی و سیاسی.

3 – مدد گیری از سایر علوم اجتماعی:

مانند پژوهش در باره نحوه اجرای قوانین – شیوه های مبارزات انتخابی – نحوه عملکردهای برگزار کننده انتخابات، استفاده از شیوه های علوم اجتماعی مانند: آمار ، عقیده کاوی، جمعیت شناسی و جامعه شناسی.





حل سوالات مبحث ویژگیهای حقوق اساسی:

س 1) – حقوق اساسی انتظام بخش چه نوع روابطی است؟

حقوق اساسی روابط سیاسی بین فرمانروایان ( اشخاص و نهادهای حاکم ) و فرمانبران را تنظیم می کند.

س 2) – چگونگی ظهور قدرت از خلال روابط اجتماعی را تشریح کنید:

روابط بین افراد و گروههای تشکیل دهنده گروه بندی های انسانی که یک نوع ارتباط اجتماعی است و روابط متقابل افراد و گروهها، شبکه ای پیچیده بوده که همواره برپایه اصل تساوی طرفین رابطه بنیانگذاری نشده و آن هم به علت تفاوت وضع و نقش افراد جامعه است که خود موجب انواع تمایز ها و تفاوتها شده که در این میان کسانی فرمانروا و کسانی دیگر فرمانبر می شوند که قدرت یا ابزار اخذ تصمیم و عملکرد در درست فرمانروایان می افتد.

س 3) – قدرت نهادی و روابط ساده اقتداری را تعریف و آنها را با هم مقایسه نمایید.

قدرت نهادی الگوهایی از روابط اجتماعی یا تشکیلاتی است که دارای ویژگی ثبات، تدوام و همگن است ولی روابط ساده اقتداری کلیه روابط نابرابر اجتماعی یا تشکیلاتی است که از خلال آن یک یا چند نفر بر دیگران تسلط میکند و جامعه را بر حسب اراده و میل خود سوق می دهد.

س 4) – در میان انواع قدرت ممکن، قدرت سیاسی چه مشخصاتی دارد؟

قدرت سیاسی، قدرتی نهادین بوده و هدف آن اعمال نوع ویژه ای از قدرت، نظیر حکومت و دولت است که عامل تعیین کننده سرنوشت کلی جامعه بر همه اعضای آن بوده و خط مشی سیاسی یک جامعه را تعیین می کند.

س 5) – چرا جامعه سیاسی خصلت الزامی دارد؟

س 6) – به چه ترتیبی قدرت خام ( زور خالص) در جامعه تبدیل به واقعیتی می شود که می تواند استقرار نهایی یابد؟

س 7) – رابطه بین حقوق و مشروعیت ( حقانیت ) چیست؟ استدال کنید.

در ابتدای هر قدرتی

س ) –

به طور کلی می توان از تعاریف حقوق و قدرت و نیز با نگاه به عملکرد های این دو به این سوال پاسخ داد که چون حقوق مجموعه ای از قواعد و دستورها و رفتارهای الزام آوری است که هدف اساسی آن حکومت نظم و عدل در روابط اجتماعی است. قدرت استفاده از ابزارها و امکانات بلقوه جامعه برای اداره یا حکمفرمایی به یک جامعه می باشد.

به نظر می رسد که با توجه به معانی و نیز تعاریف حقوق که مبنی بر التزام اجتماعی بوجود می آید و نیز قواعد حقوقی بر اثر اقتدار عمومی قابل تطبیق بر افراد و گروههای جامعه می باشد و نیز ضمانت اجرای این قواعد بوسیله قدرت می باشد و قدرت نیز برای ثبات خویش نیاز به استقرار مداوم و نیز حقانیت می باشد که این دو را توسط حقوق و نیز پذیرفتن ارادی افراد جامعه بدست می اورد.

 



:: برچسب‌ها: حقوق اساسی ,
|
امتیاز مطلب : 152
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
رسیدگی به تخلفات ساختمانی

  
تخلفات ساختمانی در حوزه ها ، شهرها در کمیسیون ماده 100 شهرداری مطرح و رسیدگی می شود ، این کمیسیون ممکن است رای به جلوگیری از تخلفات ساختمانی رای به جلوگیری تخلفات ساختمانی ، جریمه ، تخریب ، یا اصلاح بنا بدهد در ادامه حالت های مختلفی که یک موضوع در کمیسیون ماده 100 شهرداری مطرح می شود و سرنوشتی که در انتظار پرونده طرح شده قراردارد مورد بررسی قرار می گیرد به طور کلی تخـلفات سـاختمانی در ایران مشمول عملیات سـاختمانی سـاختمان های بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه می شود تخلف در ساختمان های بدون پروانه خود به دو دسته تقسیم می شود که برخی از آنها رای مرجع رسیدگی کنننده ممکن است تخریب بنا و در برخی دیگر گرفتن جریمه باشد .

ساختمان هایی که بدون پروانه ساختمانی احداث یا شروع به احداث شده و اصول شهرسازی یا فنی یا بهداشتی در آن رعایت نشده است طبق تبصره یک ماده 100 کمیسیون مذکور ممکن است حکم به قلع تمام یا قسمتی از بنا بدهد که می بایست در مهلت تعیین شده که نباید از دو ماه تجاوز کند صورت گیرد .

گرفتن جریمه

در مورد احداث بنای بدون پروانه در حوزه استفاده از اراضی مربوطه در صورتی که اصول فنی و بهداشتی و شهرسازی رعایت شده باشد طبق تبصره 4 ماده 100 قانون شهرداری ایران ، کمیسیون می تواند با صدور رای بر اخذ جریمه به ازای هر مترمربع بنای بدون مجوز ، یک دهم ارزش معاملاتی ساختمان یا یک پنجم ارزش سرقفلی ساختمان در صورتی که ساختمان ارزش دریافت سرقفلی داشته باشد ، هر کدام که مبلغ آن بیشتر است از ذینفع ، از پرداخت جریمه تعیین شده توسط کمیسیون امتناع کند ، کمیسیون رای قلع و قمع ساختمان را صادر می کند و در صورتی که مالک در ظرف مهلت مقرر اقدام به قلع و قمع نکند ،ماموران شهرداری خودشان اقدام خواهند کرد و طبق تبصره یک ماده 100 شهرداری هزینه آن را طبق مقررات آیین نامه اجرای وصول عوارض از مالک دریافت خواهد کرد .

میزان جریمه

میزان جریمه در ساختمان مسکونی بدون پروانه که در آن اصول فنی ، بهداشتی و شهرسازی رعایت شده باشد ، ارزش معاملاتی برای یک مترمربع ساختمان است و در ساختمان تجاری ، صنعتی و اداری میزان این جریمه به ازای هر مترمربع بنای بدون مجوز ، یک دهم ارزش معاملاتی ساختمان یا یک پنجم ارزش سرقفلی ساختمان در صورتی که ساختمان ارزش دریافت سرقفلی داشته باشد هر کدام که مبلغ آن بیشتر باشد ، تعیین می شود . در پاره ای موارد که مالکان از حدود پروانه تجاوز می کنند و مرتکب تخلف ساختمانی زاید بر پروانه می شوند ، کمیسیون رای به پرداخت جریمه صادر می کند و میزان جریمه بر حسب اینکه اضافه بنا مربوط به اماکن مسکونی یا غیر مسکونی است متفاوت است . طبق تبصره 2 ماده 100 در مورد اضافه بنا زاید بر مساحت زیربنای مندرج در پروانه ســاختمانی واقع در حوزه استفاده از اراضی مسـکونی کمیسیون می تواند در صورت عدم ضرورت قلع اضافه بنا با توجه به موقعیت ملک از نظر مکانی ( در بر خیابان های اصلی یا خیابان های فرعی و یا کوچه بن باز یا بن بست ) را ی به اخذ جریمه ای که متناسب با نوع استفاده از فضای ایجاد شده و نوع ساختمان از نظر مصالح مصرفی باشد، تعیین و شهرداری مکلف به اقدام نسبت به وصول جریمه است که این جریمه نباید از حداقل کمتر و از سه برابر ارزش معاملاتی ساختمان برای هر مترمربع بنای اضافی بیشتر باشد . در مواردی که ذینفع از پرداخت جریمه امتناع ورزد ، شهرداری مکلف است دوباره پرونده را به همان کمیسیون ارجاع و تقاضای صدور رای تخریب کند . در صورتی که مالک در مهلت مقرر که نباید از 2 ماه تجاوز کند ، اضافه بنا را طبق حکم تخریب نکند ، شهرداری راسا اقدام کرده و هزینه آن را طبق مقررات آیین نامه اجرایی وصول عوارض از مالک دریافت خواهد کرد .

اضافه بنا زاید بر مساحت 

در مورد اضافه بنا زاید بر مساحت مندرج در پروانه ساختمانی واقع در حوزه استفاده از اراضی تجاری و صنعتی و اداری طبق تبصره 3 ماده 100 ، کمیسیون می تواند در صورت عدم ضرورت قلع اضافه بنا با توجه به موقعیت ملک از نظر مکانی ( در بر خیابان های اصلی یا خیابان های فرعی و یا کوچه بن باز یا بن بست ) رای به اخذ جریمه متناسب با نوع استفاده از فضای ایجاد شده و نوع ساختمان از نظر مصالح مصرفی دهد و شهرداری مکلف به اخذ جریمه است . ( جریمه نباید از حداقل 2 برابر کمتر و از 4 برابر ارزش معاملاتی ساختمان برای هر مترمربع بنای اضافی ایجاد شده بیشتر باشد ) در صورتی که ذینفع از پرداخت جریمه امتناع کند ، شهرداری مکلف است مجددا پرونده را به همان کمیسیون ارجاع و تقاضای صدور رای تخریب کند در مواردی که مالک در مهلت مقرر که نباید از 2 ماه تجاوز کند ، اضافه بنا را طبق حکم صادره تخریب نکند ، شهرداری راسا اقدام به تخریب کرده و هزینه آن را طبق مقررات آیین نامه اجرای وصول عوارض از مالک دریافت خواهد کرد .


اصلاح بنا

قانون شهرداری ایران ، علاوه بر جلوگیری از تخلفات ساختمانی ، جریمه و تخریب ضمانت اجرای دیگری را در نظر گرفته که عبارتست از اعادع به وضع سابق ( اصلاح ) طبق تبصره 6 ماده 100 قانون شهرداری در سایر موارد تخلف مانند عدم استحکام بنا ، عدم رعایت اصول فنی و بهداشتی و شهرسازی در ساختمان ، رسیدگی به موضوع در صلاحیت کمیسیون های ماده 100 است . در پاره ای موارد نه رای قلع و قمع و نه رای جریمه صادر می شود ، بلکه رای بر اصلاح قسمت هایی از ساختمان صادر می شود . تبصره 5 ماده 100 در این خصوص صراحت دارد ، این تبصره بیان می دارد : « در مورد عدم احداث پارکینگ یا غیرقابل استفاده بودن آن و عدم امکان اصلاح آن کمیسیون می تواند ... » بنابراین شرط صدور جریمه عدم امکان اصلاح پارکینگ است . یعنی اگر پارکینگ قابلیت اصلاح را داشت الزاما رای بر اصلاح صادر می شود این حکم اختصاص به مورد پارکینگ ندارد . از وحدت ملاک این تبصره چنین استفاده می شود که در مورد واحدهای مسکونی ، تجاری ، صنعتی و اداری نیز صدور رای اصلاح که نتیجه آن مطابقت ساختمان با پروانه صادره و اصول شهرسازی و فنی و بهداشتی است ، امکان پذیر است . درخصوص اضافه بنا زاید بر تراکم مجاز نیز باید براساس مفاد تبصره های 2 و 3 فوق الذکر عمل کرد . در اینجا باید این نکته را مورد توجه قرار داد که در مورد ساختمان هایی که قبل از تاریخ تصویب نقشه جامع شهر ایجاد شده در صورتی که اضافه بنا جدیدی حادث نشده باشد و مدارک و اسناد نشان دهنده ایجاد بنا قبل از سال تصویب طرح جامع شهر باشد ، با ثبت و تصریح مراتب فوق در سند مالکیت انجام معامله بلامانع است
 



:: برچسب‌ها: دانستنی حقوقی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
آشنایی با اصطلاحات حقوقی


آشنایی با اصطلاحات حقوق کیفری

جرم: هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات یا اقدامات تامینی و تربیتی تعیین شده باشد جرم محسوب می شود. بعنوان مثال: عمل کلاهبرداری که بردن مال دیگری به نحو متقلبانه می باشد جرم است یا خود داری از کمک به مصدوم علیرغم امکان کمک رسانی به او توسط راننده جرم محسوب می شود.


مجازات: پاداش و پاسخ قانونی جامعه به مجرم در قبال عمل مجرمانه اش مجازات نامیده می شود اعمال مجازات منجر به اصلاح مجرم خواهد شد و باعث می شود که او از این پس به توافقات اجتماعی احترام بگذارد این مجازات ها در نظام کیفری کشور عبارت است از : حدود- قصاص- دیات- تعزیرات- مجازات های بازدارنده .

حد:به مجازاتی گفته می شود که نوع ومیزان و کیفیت آن در شرع تعیین شده است برای مثال مجازات شراب خواری برای مرتبه اول 80 تازیانه است یا حد زنای با محارم قتل است در این گونه موارد در صورت اثبات جرم قاضی نمی تواند در نوع و میزان مجازات تغییری دهد.

قصاص: به مجازاتی گفته که مجرم به واسطه ارتکاب قتل یا اسیب بدنی جرح و قطع عضو عمدی تحمل می کند و باید با عمل مجرمانه برابر باشد . برای مثال اگر کسی مرتکب قتل عمدی شود مجازات عمل او قصاص است و همانطور که جان دیگری را گرفته جان خود را نیز از دست خواهد داد البته صاحب خون یا ولی دم می تواند از حق قصاص گذشت کند .

دیه: مالی است که به سبب ارتکاب جرم نسبت به تمامیت جسمانی یا اعضای صدمه دیده از طرف مجرم پرداخت میشود برای مثال دیه شکستن استخوان ران پای یک مرد که بهبود پیدا کند معادل بهای هشت نفر شتر است.

تعزیر: به مجازاتی گفته میشود که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده است و به نظر قاضی واگذار شده است مانند حبس و جزای نقدی باید توجه داشت که در کشور ما جرائم تعزیری مطابق اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها در قانون آمده و قاضی تنها در حدود مجازاتهای تعریف شده قادر به اعمال مجازات است. برای مثال مجازات جرم خیانت در امانت مطابق ماده 674 قانون مجازات اسلامی سه تا پنج یا شش سال حبس است.

مجازات بازدارنده: به مجازاتی گفته میشود که از طرف حکومت با هدف حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین میشود مانند تعطیل محل کسب و لغو پروانه. البته مرز بین این دسته جرائم و جرائم تعزیری به خوبی تعیین نشده و بین اهل فن نیز اختلاف نظر وجود دارد.

اقدامات تامینی و تربیتی : به تدابیری گفته می شود که دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم درباره مجرمین خطرناک اتخاذ میکند. (مجرمین خطرناک به اشخاصی گفته می شود که سوابق روحی و اخلاقی آنان و کیفیت ارتکاب جرم و جرم ارتکابی شان آنان را در مظان ارتکاب به جرم در آینده قراردهد). این اقدامات هنگامی اعمال می شود که کسی مرتکب جرم شده باشد. برای مثال اقداماتی چون نگهداری مجرمین دیوانه در تیمارستان و مجرمین ولگرد درکارگاه های کشاورزی و صنعتی.

تخفیف و تبدیل مجازات: دادگاه می تواند تحت شرایطی مجازاتهای تعزیری یا بازدارنده را تخفیف داده و یا تبدیل به نوع دیگری کند تا اعمال مجازات به حال مجرم مناسبتر باشد برای مثال شخصی با انگیزه شرافتمندانه یا نیت رفع گرسنگی کودک بی سرپرستی مرتکب سرقت مواد د غذایی می شود. در این حالت دادگاه می تواند به جای حبس یا شلاق مجازات او را به جزای نقدی تبدیل کند یا مدت حبس او ار کاهش دهد اما جهاتی که به دادگاه اجازه می دهدتا از این حق خود برای تخفیف یا تبدیل مجازات استفاده کند عبارتند از:

1- گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرائم غیر قابل گذشت مثل سرقت ، کلاهبرداری .

2- اظهارات و رهنمایی های متهم برای شناختن شرکا و معاونین جرم یا کشف اشیایی که از جرم تحصیل شده است.

3- وجود اوضاع احوال خاصی که متهم تحت تاثیر آنها مرتکب جرم شده باشد . مانند : رفتار و گفتار تحریک آمیز طرف مقابل یا وجود انگیزه شرافتمندانه در ارتکاب جرم.

4- وضع خاص متهم یا سابقه او در جامعه

5- اعتراف متهم به ارتکاب جرم قبل از تعقیب در مراجع قضایی یا اقرار او در مرحله تحقیق که در کشف جرم موثر باشد.

6- اقدام یا کوشش متهم با هدف تخفیف اثرات جرم و جبران زیان ناشی از آن. 
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
قواعد حقوقی

  

Adage را اینطور تعریف کرده اند: یعنی بیان یک قاعده حقوقی در یک فرمول کوتاه و دلنشین. بنابراین عناصر سازنده آن از این قرار است :

الف- قاعده حقوقی

ب- عبارتی که به صورت فرمول درآمده باشد و برای اینکه یک عبارت به صورت فرمول درآید باید زمان نسبتاً درازی بر آن بگذرد و در مجاورت اهل فن بگردد تا انس استعمال کافی یابد مانند عبارت «العقود تابعة للقصود» و عبارت «قرعه حاکم کور است» .

ج- فرمول عبارتی بالا باید کوتاه و دلنشین شود بنابراین عبارت قانون که معمولاً دراز است Adage نیست هرچند که متضمن قواعد و اصول حقوقی باشد به این ترتیب کلمه قاعده و ضابطه و اصل و مانند اینها نمی تواند ترجمه Adage باشد و لغت ضرب المثل به کلی نامناسب است زیرا عامل تمثیل و تشبیه در مورد Adage به هیچ وجه وجود ندارد. تعبیر «ضوابط متعارف» با همه نزدیکی به آن باز به نظر می رسد که مفهوماً اعم از آن باشد. در فقه و فارسی لغت معادل آن به نظر نرسید ناگزیر باید تعبیری مناسب که چاشنی وضع به آن زده شود در نظر گرفت و آن «عبارات و اشارات» است. از الحاق کلمه اشارات به عبارات (در قلمرو امور حقوقی) همه عناصر Adage به دست می آید زیرا آداژها عبارتی هستند که به طریق اشاره (یعنی به اختصار) به معانی وسیع و قواعد مهم نظر دارند. بدیهی است چنین عباراتی در زمانی دراز در مجاورت اهل فن متداول می شود.


التصرف فیما انتقل عنه فسخ و فیما انتقل الیه اجازة

یعنی تصرف صاحب خیار در مالی که به موجب عقد به دیگری منتقل کرده است فسخ محسوب است و تصرف او در مالی که به صورت عوض مال خود به چنگ آورده است اسقاط خیار شمرده می شود.


التلف فی زمن الخیار ممن لاخیار له

یعنی تلف مورد معامله (به آفت سماوی و قهری بدون تفریط یکی از متعاقدین) در زمان خیار به عهده کسی است که خیار ندارد خواه بایع باشد خواه مشتری. این قاعده که در ماده 453 قانون مدنی هم وارد شده است خلاف مقتضای اصول مسلم حقوقی است زیرا به موجب قانون مدنی و فقه امامیه در عقودی که مشتمل بر خیار است تملک از حین عقد حاصل می شود (نه از حین انقضاء خیار) در این صورت مثلاً اگر مشتری خیار داشته باشد و مال هم به قبض او داده شده باشد و معذلک به آفت سماوی از بین برود طبعاً باید از جیب مشتری رفته باشد نه از جیب بایع زیرا تحمل خسارت را باید مالک کند و در مدت خیار هم نمائات و منافع مال خود مشتری است پس باید خسارت هم به عهده او باشد معذلک قاعده بالا بر خلاف این اصول مسلم مقرر شده است (شرایع ص 101).


اذا تعارضا تساقطا

یعنی دو دلیل متعارض هر دو از اعتبار ساقط می شوند و قابل استناد نیستند. تعارض عبارت است از تلاقی دو فکر در جهت عکس یکدیگر به طوری که ترتیب اثر دادن به هر دو مقدور نشود. مثلاً در مورد ماده 512 قانون آئین دادرسی مدنی بعد از گذشتن سه ماه در یک روز ممکن است هم پژوهشخوانده تقاضای سقوط شکایت پژوهشی را نماید و هم پژوهشخواه درخواست تعقیب کرده باشد، و بر حسب ساعات آن روز معلوم نشود که تاریخ تقاضای کدامیک جلوتر است. در این صورت به ملاک ماده 873 قانون مدنی استصحاب تأخر تقاضای هریک از متداعیین، معارض است با استصحاب تأخر تقاضای دیگری و هر دو استصحاب در نتیجه تعارض از اعتبار ساقط می شوند.


اذا جاءالاحتمال بطل الاستدلال

یعنی احتمال موجه درباره چیزی مانع از این است که آن چیز را دلیل بر امری قرار دهند که مخالف آن احتمال باشد. مثال : ماده 72 قانون ثبت می گوید : «کلیة معاملات راجع به اموال غیر منقوله که بر طبق مقررات راجعه به ثبت املاک ثبت شده است نسبت به طرفین معامله و قائم مقام قانونی آنها و اشخاص ثالث دارای اعتبار کامل و رسمیت خواهد بود» بعضی نظر داده اند عبارت «ثبت شده است» راجع به معاملات است ولی این احتمال هم در بین است که عبارت مذکور راجع به «اموال غیر منقوله» باشد نه معاملات. در نتیجه استدلال به این ماده بر نظر اول مادام که احتمال ثانی در بین است مقدور نیست و باید به کمک یک استدلال دیگر احتمال ثانی از بین برود تا راه برای استناد به این ماده بر نظر اول بازگردد (مقدمه عمومی علم حقوق – صفحه 103).


اذا افترقا اجتمعا و اذا اجتمعا افترقا

یعنی دو مفهوم که اگر جدا به کار روند هریک (یا یکی) شامل دیگری است (مانند فقیر و مسکین که اگر به تنهایی و جداگانه به کار روند معنی عامی خواهند داشت که شامل فقیر و مسکین هردو می باشد) و اگر در یک عبارت با هم و در کنار هم به کار روند هریک در معنی خاص خود به کار می رود نه معنی عام. معنی فقیر و مسکین این است که خرج سال خود را نتوانند درآورند و یا ندارند ولی مسکین وضعی بدتر از فقیر دارد.

در اصطلاحات جدید نظم عمومی و اخلاق حسنه اینطورند به این معنی که نظم عمومی هرگاه تنها به کار رود شامل اخلاق حسنه هم هست و اگر با اخلاق حسنه به کار رود شامل اخلاق حسنه نیست.



الصلح سید الاحکام

در فقه اسلام عقد صلح تنها عقدی است که می تواند هرگونه توافقی را که در غالب سایر عقود (به علت موانع قانونی ) در نمی آید شکل دهد و محقق سازد و همان کاری که امروزه از ماده 10 قانون مدنی انتظار دارند در فقه از عقد صلح داشتند و به همین جهت عقد صلح را آقای عقود و قرارداد ها می شمردند.



الضرورات تبیح المحظورات

محظور به معنی ممنوع است ولی در اینجا معنی وسیعی دارد و شامل الزامات قانونی اعم از نهی و امر می شود. اضطرار و ناچاری در حد خود یا روی الزامات قانونی می گذارد و آنها را عقب می نشاند. رعایت اضطرار حتی به صورت وارد کردن مستثنیات کلی بر قواعد کلی تر حقوق در فقه اسلام پذیرفته شده است (صفحه 188 قوانین موقتی محاکمات جزائی مصوب کمیسیون مخصوص عدلیه) معذلک راجع به حدود این قاعده که در قانون اسلام به آن تصریح شده در کتب فقهی زیاد بحث نشده و از تسری آن به غیر موارد مصرح خودداری شده است. در سایر قوانین جهان علی القاعده از تصریح به چنین قاعده ای خودداری می شود و در نتیجه ضرورتهایی عملاً پیش می آید که محظورات قانونی سر راه آنها مدتها وجود دارد تا وقتی که از طریق مطالعات منظم و صحیح و با اتلاف مصالح فراوانی آن محظورات قانونی برطرف شود. رک. مضطر




الضرورات تتقدر بقدرها

ضرورت حالتی است که به صورت یک عذر قانونی برای ارتکاب پاره ای از امور ممنوع پذیرفته می شود و باید در مورد این عذر ها اندازه و مقدار لازم رعایت شود و استفاده بدون جهت از این عذر نشود. (رک. ضرورت)



اعمال تعبد در معاملات بعید است.

یعنی مقررات راجع به معاملات در فقه اسلام (اعم از عقود و ایقاعات) یا از عرف و عادت گرفته شده و یا مطابقت کامل با عقل دارد و برای هریک از مقررات معاملات می توان در عقل و عرف محملی یافت (رک. تعبد).



الاقرار فی موضع الانشاء انشاء

در مواردی که قصد انشاء شرط به وجود آوردن آثار حقوقی معین است اگر اقرار به عمل آید آن اقرار آثار همان قصد انشاء را دارد مثل اینکه کسی اقرار کند که زن خود را طلاق داده است (قواعد شهید ص72 – رأی مورخ 15/8/44 شورای عالی ثبت در مورد اقرار به انتقال ملک).



الاقرب یمنع الابعد

در باب ارث وراث را ه سه طبقه تقسیم کرده اند و هر طبقه به اصناف تقسیم می شود و از تقسیم صنف، درجه به دست می آید (رک. صنف وراث)

هر طبقه مقدم که نزدیکتر به میت است مانع طبقه دیگر از اصل ارث است و هر درجه مقدم از یک صنف مانع درجه مؤخر از همان صنف است (ماده 889 ق – م) این است معنی الاقرب یمنع الابعد. این قاعده در غیر باب ارث هم به کار می رود چنانکه در قاعده (وصف به موصوف نزدیک بر می گردد) در واقع قاعده الاقرب یمنع الابعد رعایت شده است.



التزام به شیئی التزام به لوازم آن است.

یعنی وقتی که کسی مطلبی را پذیرفت طبعاً لوازم آن را نیز پذیرفته است و نمی تواند تفکیک قائل شود مثلاً اگر بستانکار سند رهنی از مورد وثیقه عدول کند و اجرائیه را به صورت اجرائیه سند ذمه ای تعقیب کند بالملازمه و قهراً قبول کرده است که مدیون هم می تواند از دادن عرضحال اعسار به دادگاه صلاحیتدار طبق ماده 14 آئین نامه اجراء اسناد رسمی مانند بدهکاران اسناد ذمه ای استفاده کند. آیا ضمانت مدیون نسبت به دین او مستلزم ضمانت خسارت تأخیر آن دین هم هست؟ این هم نمونه ای از بحث بالا است.



الجمع مهما امکن اولی من الطرح

در مواردی که به حسب ظاهر، تعارضی وجود دارد اگر راه جمع و رفع تعارضی بتوان استخراج کرد باید به آن توسل جست و نباید به استناد تعارض، قاعده «اذا تعارضا تساقطا» را اعمال کرد. مثال : شخصی سهم الشرکه خود را از دهی به بیع شرط نهاد سپس بدون جلب موافقت دائن عرضحال افراز به دادگاه داد. نخست اجرائیه صادر و آگهی مزایده منتشر شد و سپس قبل از تشکیل جلسه مزایده، دادنامه قطعی افراز صادر و به موقع اجراء نهاده شد. ثبت محل که می دید اجراء دادنامه موضوع آگهی مزایده او را (که مال مشاع بود) از بین برده و باید هم عملیات اجرائی را ادامه دهد و متوقف نسازد و هم به دادنامه ترتیب اثر دهد دچار تردید شد و در اینجا اجرائیه ثبتی و دادنامه افراز با هم تعارض دارند راه جمع این است که آگهی مزایده با توضیح قضیه افرازی که واقع شده تجدید شود و در این کار حقی از دائن شرطی فوت نمی شود زیرا اشاعه عیب ملک است و رفع عیب، سبب مرغوب شدن ملک است (ماده 794 قانون مدنی) اگر به این وجه جمع توسل نشود ناگزیر باید عملیات اجرائی ثبت متوقف بماند تا دائن شرطی به عنوان معترض ثالث به افراز به دادگاه مراجعه کند و حال اینکه توقیف عملیات اجرائی دلیل قاطع لازم دارد و چنان دلیلی در این فرض وجود ندارد.




الحاکم ولی الممتنع

ممتنع به معنی مستنکف از پرداخت دین و انجام تعهد است. و حاکم هریک از نمایندگان قوای عمومی در حدود صلاحیت او است مثلاً مأموران ثبت که برابر مقررات صورت جلسه مزایده را امضاء می کنند حاکم هستند و ممتنع در این مورد مدیون سند است یا اگر خریدار مبیع را تسلم نکند بایع می تواند به استناد ماده 387 قانون مدنی و ماده 710 قانون آئین دادرسی مدنی مبیع را به حاکم دادگاه شهرستان تسلیم کند.



الحدود تدرع بالشبهات

شک در تحقق جرم (و بالنتیجه توجه کیفر به متهم) و نیز شک در اقل و اکثر کیفر باید به نفع متهم تمام شود. اینکه اخیراً در زبان فارسی در همین مضمون متداول شده است : «شک به نفع متهم تفسیر می شود.» و نیز «قانون جزا به نفع متهم تفسیر می شود. » ناظر به این مورد است.



الحق لمن غلب

یعنی حق با کسی است که غالب است حق به معنی سلطه ای است که قانون آن را شناخته باشد خواه مطابق با واقع یا ایده آل باشد یا نه بنابراین ای بسا اشخاصی که به موجب قانون صاحب حقی هستند ولی به حسب وجدان یا اخلاق یا ایده آل نباید آن را دارا باشند وجدان و اخلاق و ایده آل از نظر میزان انطباق بر مقتضای قوانین، رابطه عموم و خصوص من وجه را دارند.



العقود تابعة للمقصود

یعنی عقد ها از نظر آثاری که باید داشته باشند تابع قصدها (یعنی قصد طرفین عقد) هستند. مقصود از «قصد» در عبارت بالا قصدی است که از عبارت ایجاب و قبول فهمیده می شود و آن را «اراده ظاهری» نامند (رک. اراده ظاهری) قصد به این معنی ممکن است با آنچه که در ضمیر متعاقدین می گذرد گاهی مغایرت پیدا کند مثل اینکه قالی را بافت کاشان پندارد و با آن قصد معامله کند ولی در عبارت ایجاب و قبول ذکری از کاشانی بودن آن نشود و بعد معلوم شود که قالی بافت تبریز بوده است و در این صورت بنا بر فقه اسلام و قانون مدنی ما معامله صحیح و نافذ است و حق خیار برای اشتباه کننده نیست زیرا عبارت قبول حاکی از قصد مشتری به خرید قالی مورد مشاهده است و عقود تابع این نوع قصود هستند (تأثیر اراده در حقوق مدنی – شماره 567 به بعد).


القدیم یترک علی قدمه

قدیم عبارت است از یک وضع قانونی در مالی که کیفیت زمان حدوث و پیدایش آن وضع حقوقی (از نظر مطابق بودن یا نبودن با موازین قانونی) فعلاً روشن نباشد مثلاً آب ناودان خانه کسی به خانه همسایه می ریزد و معلوم نیست از ابتداء این وضع به طور قانونی به وجود آمده یا به طور غاصبانه و غیر قانونی. در این صورت می گویند باید به همان صورت قدیم باقی بماند. این قاعده بر اساس اصالة الصحه در افعال و اعمال حقوقی افراد جامعه ساخته شده است.



المطلق ینصرف الی الفردالشائع

به (مطلق منصرف به فرد شائع است) رجوع شود.




الممتنع شرعا کالممتنع عقلا

چیزی که به حسب قانون ممنوع شده و قابل صورت دادن نیست مانند چیزی است که عقلا محال و قابل به وجود آمدن نیست مثلاً اگر مال موضوع وثیقه تلف شود عقلا طلب مزبور بدون وثیقه است حال اگر کسی مال غیر را به وثیقه بگذارد و موقع اجراء سند وثیقه معلوم شود که معامله فضولی بوده و وثیقه متعلق به غیر است به حکم قانون طلب بستانکار در این مورد طلب بدون وثیقه است و باید مانند سند ذمه ای در مورد سند طلب او رفتار شود چه قانوناً فروش مال غیر برای وصول طلب بستانکار در مثال بالا ممتنع و ممنوع است مثل این است که مورد وثیقه تلف شده باشد.



الممنوع بالاختیار لا ینافی الاختیار

کسیکه به اختیار خود سلب قدرت از خود کرده باشد فاقد قدرت شمرده نمی شود مانند تاجری که به اختیار خود و بر اثر ندانم کاری به ورشکستگی و عجز از پرداخت دین افتاده باشد که باید خسارت تأخیر زمان جریان عملیات تصفیه (و مدت ممنوعیت از فعالیت بازرگانی) را بعد از تمکن و اعاده اعتبار بپردازد و نمی تواند این تأخیر اداء را مستند به منع قانونی فعالیت بازرگانی کند.


المیسور لایترک بالمعسور

اگر جزئی از یک تکلیف قانونی قابل اجراء باشد و جزء دیگر قابل اجراء نباشد باید جزء قابل اجراء را به جا آورد روی این اصل اگر کامیونی وثیقه باشد و موقع مزایده معلوم شود که مدیون موتور آن را برده بعضی عقیده دارند که طلب به نسبت موتور و مانده کامیون تقسیم می شود و مانده کامیون در مقابل همان نسبت از طلب که می ارزیده (از نظر متعاقدین عقد وثیقه) به مزایده بر طبق ماده 34 قانون ثبت گذاشته می شود و باقی طلب در واقع با به دست نیامدن موتور که در حکم تالف است مانند طلب بدون وثیقه است.

از معنی بالا با عبارت (مالایدرک کله لایترک کله) هم تعبیر می شود.


سالبه منتفی بانتفاء موضوع

سالبه قضیه منفی را گویند مانند «صغیر اهلیت استیفاء ندارد». هر قضیه دو رکن دارد اولی که مقدم ذکر می شود موضوع نامیده می شود و دومی محمول. گاهی به علت نبودن موضوع در خارج، اثر نفی بر قضیه ای مترتب می شود در این صورت می گویند قضیه منتفی به انتفاء موضوع است یا قضیه سالبه به انتفاء موضوع است. شبیه یا نظیر جالب این مطلب که مشاهده شده این است که قرار توقیف عملیات اجرائی ثبت از دادگاه صادر و وقتی برای اعلام آن به اداره ثبت آورده شد که عملیات اجرائی منتهی به مزایده شده بود و در شرف صدور سند انتقال بودند یعنی عملیات اجرائی تمام شده بود و موضوعی برای اعمال و اجراء قرار مزبور باقی نمانده بود.



شک به نفع متهم تفسیر می شود

مراجعه شود به «الحدود تدرء بالشبهات.»




قرعه حاکم کور است

اموری که در قوانین برای اثبات چیزی پیش بینی شده است از قبیل سند – شهادت – اقرار – کارشناسی و حتی قسم که در مرحله پائین تر قرار دارد همگی کاشف قطعی یا ظنی از مجهول می باشند و معذلک گاهی در مسائل قضائی مواردی پیش می آید که با امور مزبور نمی توان کشف مجهول کرد و مقنن محتاج به فرض قانونی Fiction (باصطلاح جدید) یا اصول عملیه (به اصطلاح فقهی) می شود مانند مورد ماده 1024 ق – م . فروض قانونی به هیچوجه اثبات امری نمی کنند و معذلک نوعی ضعیف از راه حل های حقوقی را تشکیل می دهند یکی از فروض قانونی که بسیار قدیمی و کهنسال است قرعه است و علت کور بودن قرعه همین است که کشف از ممجهولی نمی کند و سایر فروض قانونی هم حاکم کور هستند از قبیل استصحاب و مانند آن الا اینکه قرعه از نظر قدمت و معروف بودن مظهر سایر فرض های قانونی است.


کل مبیع طرف قبل قبضه فهومن مال بایعه

هر مبیعی که پیش از تسلم مشتری نزد بایع تلف شود به حساب بایع است و ثمن باید به مشتری رد شود. این مطلب به صورت ماده 387 قانون مدنی ما درآمده است.


کل من قدر علی انشاء شیئی قدر علی الاقرار به

کسیکه اختیار اظهار قصد انشاء در هر کاری را دارد می تواند در همان مورد اقرار به وقوع آن کار نماید هرچند که آن اقرار به ضرر غیر باشد. این معنی به صورت «من ملک شیئا ملک الاقرار به» هم بیان شده است.

(دانشنامه حقوقی – جلد اول – ص 215)


لاینسب لساکت قول

یعنی سکوت حمل بر چیزی نمی شود و دلیل بر چیزی نمی تواند باشد این یک قاعده است و قاعده «تأخیر بیان از وقت حاجت قبیح است .» استثناء بر قاعده بالا است و سکوت باکره هم مشمول قاعده مذکور اخیر است. سکوت فی حد ذاته دلالتی ندارد و اگر در موردی مفید مقصودی است حتماً به کمک قرائن است بنابراین از سکوت به عنوان جزء اماره قضائی (که همیشه مرکب است) می توان استفاده کرد.



ما اجتمع الحلال والحرام الا و قد غلب الحرام

در صورت تجمع روا بر ناروا غلبه بر ناروا است. مثال : شخصی محدوده ای را که شامل زمین او و زمین دیگری است در تقاضای واحد و به نام خود تقاضای ثبت می کند طرف مقابل از اداره ثبت می خواهد که تقاضای او نسبت به زمین مورد تجاوز ابطال شود شورای عالی ثبت تقاضای متقاضی را کلاً ابطال می کند و دستور می دهد از متصرف به عنوان مالکیت در هر قسمت تقاضای ثبت پذیرفته شود.

از همین گونه است حکم تمیزی شماره 1395 مورخ 2/5/19 که می گوید : «در صورتیکه شکسته شدن حکم در قسمتی مؤثر در قسمت دیگر باشد و موجب مخالف قانون بودن آن هم بشود حکم فرجام خواسته در هر دو قسمت شکسته خواهد شد. » (مقدمه عمومی علم حقوقی – صفحه 102 – دانشنامه حقوقی جلد اول – صفحه 434 – شماره 64).


ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد

آنچه که مورد قصد انشاء بوده تحقق نیافته و آنچه که تحقق یافته مورد قصد انشاء نبوده است چنانکه مالک زمینی که سند مالکیت دارد قطعه ای از آن را با پلاک فرعی تفکیک و طبق سند رسمی می فروشد وسند مالکیت خریدار هم صادر می شود بعد بقیه را با ذکر عنوان باقیمانده ولی اشتباهاً با حدود قطعه ای که قبلاً فروخته با سند رسمی به بیع شرط می دهد. در حقیقت قصد او (با توجه به اصالة الصحة در عقود) همان باقیمانده است ولی با توجه به متن سند بیع شرط که محدوده مبیع بیع قطع مورد معامله در سند اخیر واقع شده می توان گفت این امر که به این صورت واقع شده مورد قصد انشاء بایع و خریدار شرطی نبوده است چه آنها باقیمانده زمین نظر داشته اند.


ما لا یدرک کله

اگر جزئی از یک تکلیف قانونی قابل اجراء باشد و جزء دیگر آن قابل اجراء نباشد باید جزء قابل اجراء را به جا آورد. به (المیسور لایترک بالمعسور) مراجعه شود.



ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده

یعنی اگر عمل حقوقی فاسد و باطل شد و کسیکه به استناد آن عمل حقوقی مالی را از غیر بگیرد در ازاء آن مال عوضی ندهد (مانند مستأجر که به استناد اجاره عین مستأجره را می گیرد و در ازاء عین مستأجره چیزی به مؤجر نمی دهد فقط در ازاء منافع آن مال الاجاره می دهد) چون مستأجر در عقد اجاره صحیح، مسئولیتی در مقابل تلف عین ندارد اگر اجاره فاسد باشد به طریق اولی مسئولیتی از حیث تلف شدن عین مستأجره نخواهد داشت (ملاک مواد 493 – 614 – 640 ق – م).

در مورد قاعده بالا فساد عقد نباید از ناحیه عوض باشد یعنی مثلاً از قبیل تعلق موضوع معامله به ثالث یا مالیت نداشتن آن نباشد.

انتقاد – این قاعده و قاعده مخالف آن (یعنی ما یضمن به صحیحه یضمن به فاسده) که برخی از فقهاء امامیه تصور صحت آن را کرده و حتی از مأخذ آن هم اطلاع ندارد :

اولاً – به نظر گروهی از فقهاء امامیه درست نیست و دلیلی ندارد.

ثانیاً – دو قاعده بالا را قبلاً فقهاء عامه مورد بحث قرار داده و از آنجا به فقه امامیه سرایت کرده است (نهایة المحتاج – جلد 4 – ص 274).


ما لایعلم الا من قبله

چیزی که جز از طریق گفتار گوینده بر دیگران معلوم نمی شود و راه اثبات آن مسدود است.

در پاره ای از مسائل راه اثبات وجود ندارد نه سند و نه اقرار و نه شهادت و نه اماره قانونی و قضائی در این صورت فصل خصومت منوط به این خواهد بود که اظهار خود گوینده را بپذیرند و اگر خواهند محکم کاری شود او را سوگند دهند چنانکه در فقه اسلام چنین است بنابراین اگر زوجه بگوید مدخوله نیستم طلاق او بائن خواهد بود. (ماده 1145 قانون مدنی – جامع الشتات – ص 493) یا اگر زوجه بگوید در طهر غیر مواقعه هستم طلاق می توان داد ولو راست نگفته باشد زیرا دخول و حیض و طهر اموری هستند که اطلاع بر آنها عادتاً از طریق دیگر متعذر است و فقط باید به اظهار زوجه علم حاصل کرد (جامع الشتات – صفحه 520) ماده 282 قانون مدنی ما هم بر اساس همین ضابطه مدون شده و فعلاً به صورت یک اماره قانونی درآمده است و در نتیجه ضابطه بالا را تا اندازه ای مورد قبول قرار داده است ولی خود قاعده بالا مصرحاً در جائی از قانون مدنی دیده نشده است جز در ماده 1333



ما من عام الا و قدخص

عمومات و کلیات مذکور در قوانین و مقررات به ندرت ممکن است بر عموم و کلیت خود در همه جا و همه شرائط باقی بمانند تنوع بیش از اندازه روابط اجتماعی و مصالح عمومی اقتضاء می کند که بیشتر عمومات و کلیات مذکور دچار تخصیص و استثناء شوند به همین جهت گفته اند : هیچ عامی نیست که مخصص نشده باشد.



ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده

اگر در عمل حقوقی معین (اعم از عقد لازم و جائز و یا شبه ایقاع مانند جعاله و خلع) در مقابل دادن عوض مالی را بگیرند و این انتقال فاسد باشد منتقل الیه مسئول رد مال است هرچند که خود به خود تلف شده باشد. مدرک این نظر حدیث «علی الید ما اخذت حتی تؤدیه» است که در ذیل ماده 308 ق – م دیده می شود و ملاک ماده 366 ق – م هم همین است.

این قاعده در مقابل قاعده دیگری به کار می رود به این عبارت : «ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده».



مشتق حقیقت است در من تلبس بالمبدء مجاز است در ما انقضی عنه المبدء

در دستور زبان فارسی معنی اسم مشتق و جامد را دانسته ایم چنانکه از دو اسم دانا و منوچهر نخستین مشتق است و دومی جامد. معنی حقیقت و مجاز در ذیل اصطلاح «حقیقت» مذکور است.

در مورد عبارت بالا این اختلاف نظر وجود دارد که مثلاً کلمه «تاجر» که مشتق است آیا بر سبیل حقیقت فقط درباره شخصی به کار می رود که در موقع استعمال کلمه تاجر عنوان بازرگان را داشته باشد؟ بالنتیجه اگر کسی در گذشته تاجر بوده و بعد ورشکسته شده و از فعالیت تجارتی منع شده استعمال کلمه تاجر در حق او مجاز است؟ و نباید به دعاوی او به طور اختصاری رسیدگی کرد؟ (در این مثال، مبداء تجارت است که از ورشکسته مذکور منقضی و مرتفع گردیده است و عنوان «ما انقضی عنه المبدء» بر این بازرگان ممنوع از بازرگانی صدق می کند).

بر این قیاس بازرگانی که ممنوع از امور بازرگانی نشده است متلبس به مبداء است یعنی لباس تجارت را در بر دارد یعنی شاغل بالفعل به شغل تجارت است. بدیهی است به بازرگان ورشکسته ممنوع از بازرگانی بر سبیل حقیقت بازرگان گفته نمی شود.

همچنین بر کسی که سابقاً عیال (زوجه) داشته و فعلاً زوجه اش را طلاق داده یا زوجه فوت کرده عنوان «متأهل» صدق نمی کند (مگر به طور مجاز) هرچند که دارای اولاد و نوه هم باشد بنابراین مقصود از کلمه متأهل در شق سوم ماده چهارم شرائط انتخاب شوندگان خانه انصاف کسی است که بالفعل زن داشته باشد. نیز در ماده 676 قانون آئین دادرسی مدنی که کلمه زن و شوهر به لحاظ اشتقاق (یعنی زوج و زوجه) در آن به کار رفته است مقصود دعاوی زن و شوهر در حال صدق عنوان زوج و زوجه در زمان طرح دعوی است والا اگر مثلاً بعد از طلاق ، زوجه سابق به عنوان مطالبه نفقه ایام زوجیت بخواهد دعوی طرح کند مشمول حکم ماده مذکور نیست.


مطلق منصرف به فرد شائع است.

مطلق لفظی است برای یک ماهیت وضع شده و در عبارتی واقع شده باشد و بدون قرینه قابل انطباق بر تمام افراد آن ماهیت باشد. گاهی بعضی از افراد یک ماهیت بارز تر و شایع تر می شوند و در اثر این وضع، مطلق به محض اینکه گفته می شود ذهن شنونده یا خواننده منصرف به همان افراد شایع و بارز می شود مانند زراعت که مطلق است و قاعدتاً باید شامل کشت گندم و برنج و غلات و گل ها و غیره باشد مع الوصف به علت بارز بودن کشت غلات کلمه زراعت منصرف به غلات می شود و در شمول آن نسبت به کشت گل ها و حتی زراعت جالیز تردید می کنند این تردید هم اکنون در دادگاه ها در مورد تبصره دوم قانون مالک و مستأجر مورد توجه است.


مقتضی موجود و مانع مفقود

یعنی عاملی که قانوناً مؤثر است محقق شده و مانعی که جلو تأثیر آن را بگیرد در بین نیست مثلاً قرارداد های خصوصی مقتضی تأثیرند و مخالف بودن قرارداد باصریح قانون، مانع تأثیر است اگر این مانع وجود نداشته باشد آن مقتضی تأثیر می کند. (رک. مقتضی)



من اتلف مال غیره فهوله ضمان

این عبارت برخلاف تصور عده ای حدیث نیست و به همین صورت مشهور شده ولی ناظر به مفاد چندین حدیث است و مقصود این است که هرکس عامداً یا بدون عمد موجب تلف مال غیر شود ضامن خسارت او است.


من له الغنم فعلیه الغرم

کسیکه از مالی بهره می برد خسارت هم به عهده او است. در بیع شرط سابق (قبل از وضع ماده 34 قانون ثبت) که مبیع ملک مشتری می شود بهره و منافع مبیع در ایام خیار متعلق به مشتری شرطی بود و بالتبع اگر مبیع شرطی دچار حریق یا به طور کلی تلف می شد خسارت هم به عهده مشتری بود.


من ملک شیئا ملک الاقرار به

دارنده سلطه قانونی در امری از امور می تواند نسبت به آن امر هم اقرار کند خواه اقرار به ضرر خود او باشد یا اقرار به ضرر موکل یا مولی علیه او مثلاً در مورد ماده 1214 قانون مدنی هرگاه ولی سفیه برای واقع ساختن عقد بیع معینی به مولی علیه خود اذن دهد اقرار آن سفیه به قبض ثمن از مشتری در آن بیع نافذ است و این تخصیص است بر مواد 1262 – 1263 همان قانون که شرط عاقل بودن مقرر می کند . و نیز وکیل در معامله و قبض ثمن می تواند اقرار به قبض ثمن کند یا وکیل در صدور اجرائیه ثبتی و اخذ موضوع اجرائیه می تواند اقرار به قبض خسارت تأخیر نماید.

انتقاد – چون ملازمه بین سلطه قانونی بر امری با نفوذ اقرار نسبت به آن امر محرز نیست و مورد اختلاف شدید علماء فن است لذا ملازمه محرز نیست و در نتیجه اقرار هم نافذ نیست (مجله حقوقی دادگستری – اسفند 1343 شماره سوم – صفحه 16 – دانشنامه حقوقی – جلد اول – اقرار – شماره 22 مکرر).


نهی از عمل موجب فساد است.

در این مورد صورت های ذیل استعمال شده است :

الف- نهی از شیئی موجب فساد است.

ب- نهی از عبادات موجب فساد است.

ج- نهی از معاملات موجب فساد است.

مثال – برابر ماده 34 مکرر قانون ثبت (راجع به رهن مکرر) که می گوید :

« ... معامله کننده مکلف است در موقع تنظیم سند اینگونه معاملات خصوصیات معامله قبلی را در سند تصریح نماید و الا به کیفر مقرر در ماده 117 قانون ثبت محکوم خواهد شد » معامله مکرر نسبت به مال مورد وثیقه بدون درج خصوصیات معامله قبلی مورد نهی مقنن می باشد حال اگر کسی این عمل منهی را کرد یعنی این معامله منهی را صورت داد آیا معامله باطل است و معامل به کیفر خواهد رسید یا معامله صحیح است و معامل فقط کیفر خواهد دید. این امر مورد اختلاف فقهاء و حقوقدانان است (مقدمه عمومی علم حقوق – صفحه 145).

ماده 213 مکرر قانون جزا می گوید : « ... هرکس نوشته یا طرح یا گراور یا نقاشی یا تصویر یا مطبوعات یا اعلانات یا علائم یا فیلم سینما ... که عفت و اخلاق عمومی را جریحه دار نماید برای تجارت یا توزیع و یا به معرض انظار عمومی گذاردن بسازد ... هرکس ... تجارت اشیاء فوق را بنماید و یا به نحوی از انحاء متصدی و یا واسطه هر قسم معامله راجع به آنها گردد و یا آنها را منتشر کرده ... و یا معمولاً از کرایه دادن اشیاء مذکور تحصیل مال نماید ... به حبس تأدیبی از یک ماه تا یک سال محکوم خواهد شد ».

این ماده معاملاتی را نهی کرده و عمل معامله را قانون باطل ندانسته فقط فاعل عمل را مجازات می کند و از اینجا دانسته می شود که مقنن سانکسیون نهی از معاملات را همیشه بطلان قرار نداده است و نمی توان گفت به طور کلی نهی از معامله موجب فساد است ولی ماده 17 قانون ازدواج 1310 – 1316 می گوید « ازدواج مسلمه با غیر مسلم ممنوع است » اینجا ضمانت اجراء نهی از عقد، بطلان است همچنین در ماده نهم قانون راجع به حفظ آثار ملی مصوب 1309 می گوید : «هرکس مالک مال منقولی است که در فهرست آثار ملی ثبت شده اگر بخواهد آن را به دیگری بفروشد باید به اداره مربوطه دولتی کتباً اطلاع داده دولت اگر بخواهد آن مال را جزء مجموعه های دولتی آثار ملی قرار دهد در ابتیاع آن با شرائط مساوی بر مردم دیگر حق تقدم دارد ...»

از این قانون معلوم است که فروش آن مال بدون اعلام به دولت ممنوع است و این منع موجب بطلان معامله است یعنی اگر بخواهد به این منع ترتیب اثر ندهد و مال را به اشخاص بفروشد آن معامله باطل است. نتیجه آنکه در خصوص هر مورد باید دید ضمانت اجراء نهی از معامله چه می تواند باشد ممکن است بطلان باشد ولی مجازات برای فاعل نباشد و ممکن است عکس باشد و ممکن است هر دو باشد (که نمونه مسلم این قسم را تاکنون ندیده ایم) .

اصلی که در صورت بروز تردید بین شقوق مختلف ضمانت اجراء به نظر ما درست می آید این است که باید ضمانت اجراء اخف را به کار برد (مقدمه عمومی علم حقوق – شماره 239 – 243).

نتیجه – ماده 1049 قانون مدنی می گوید : «هیچکس نمی تواند دختر برادر زن و یا دختر خواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود» .

چون اجازه را مقنن به غلط به جای اذن هم زیاد به کار برده است و علاوه بر این سوابق تاریخی این ماده هم دلالت دارد مقصود از اجازه همان اذن است حال اگر کسی اقدام به چنین ازدواجی بدون اذن زن خود کرد آیا عقد ازدواج دومی غیر نافذ است یا باطل. یعنی ضمانت اجراء این عقد که برخلاف نهی مقنن واقع شده است چیست؟ عدم نفوذ است یا بطلان. در این مورد بین فقهاء اختلاف بسیار وجود دارد و قانون مدنی هم تعیین تکلیف نکرده است و نهی از عقود هم فی حد ذاته (بدون کمک قرینه) دلالت بر بطلان یا عدم نفوذ نمی کند. اگر اصل مذکور فوق را اعمال کنیم باید ضمانت اجراء اخف را به کار بریم که همان عدم نفوذ است و به اذن عمه یا خاله (زوجه) ازدواج ثانوی نافذ است.

(حدائق – جلد نکاح – صفحه 97 – 98)


وصف به موصوف نزدیک بر می گردد.

هرگاه بعد از دو چیز در یک جمله صفتی ذکر شود که احتمال رود هریک از آن دوچیز موصوف به آن صفت باشند (بدون اینکه هر دو جمعاً موصوف به آن شوند) آن صفت مربوط به چیزی است که اخیراً بیان شده و قهراً به صفت نزدیک تر است مگر اینکه قرینه برخلاف وجود داشته باشد چنانکه ماده 72 قانون ثبت می گوید : «کلیه معاملات راجع به اموال غیر منقوله که بر طبق مقررات راجعه به ثبت املاک ثبت شده است نسبت به طرفین معامله و قائم مقام قانونی آنها و اشخاص ثالث دارای اعتبار کامل و رسمیت خواهد بود» عبارت (که بر طبق مقررات راجعه به ثبت املاک ثبت شده است) وصفی است که محتمل است راجع به یکی از دو موصوف ذیل باشد :

الف- معاملات راجعه به اموال غیر منقوله

ب- اموال غیر منقوله

چون دومی به صفت مذکور اقرب است صفت راجع به آن است و ماده 88 قانون ثبت هم که عکس مسئله را فرض کرده است مؤید این نظر است.



یحرم من الرضاع مایحرم من النسب

هفت عنوان که در نسب موجب حرمت است. تشریح هفت عنوان را در این کتاب تحت اصطلاح «عنوانهای هفتگانه» ملاحظه کنید. خلاصه معنی عبارت بالا این است که هر اسمی از اسماء نسب (مانند برادر، خواهر، عمه، خاله و غیره) که از طریق حصول نسب پدید می آید هرگاه از طریق رضاع پیدا شود حکم نسب را دارد بنابراین اگر زوجه تقی برادر خود را شیر دهد عنوانی که از رضاع پدید می آید عنوان پسری است و مرتضع عنوان پسر شوهر آن زوجه را دارد اما مرضع (زوجه) که خواهر نسبی مرتضع بوده عنوان خواهر رضاعی مرتضع را پیدا نمی کند تا دختر زوج خود گردد! و بر زوج خود حرام شود زیرا از این رضاع عنوان دختر رضاعی پدید نیامد تا گفته شود دختر بر پدر حرام است (جامع الشتات – صفحه 447).

عبارت بالا یکی از احادیث فراوانی است که با همین عبارت از پیغمبر روایت شده است و کم کم در استعمالات فقهاء ه عنوان مظهر سایر احادیث این باب و به صورت یک آداژ به کار رفته است (حدائق – جلد نکاح – صفحه 64).

مفاد این آداژ به صورت ماده 1046 قانون مدنی تدوین شده است.


یعتفر فی التوابع ما لا یغتفر فی غیرها

در مورد تابع غمض عین هائی می شود که در مورد متبوع نمی شود مثلاً وقف بر معدوم صحیح نیست ولی وقف بر معدوم به تبع موجود درست است (ماده 69 ق – م) و بیع معدوم به تبع موجود درست است مثلاً میوه موجود بر درختان باغی را بفروشند به ضمیمه میوه سال بعد آن را. از این قبیل است فروش مال معلوم به ضمیمه مال مجهول یا فروش مال مقدور التسلیم به ضمیمه مالی که مقدور التسلیم نیست زیرا ضمیمه عنوان تابع را دارد.



بغتفر فی الاجاره ما لا یغتفر فی البیع

بیع در اینجا مظهر عقود لازم الطرفین و غیر مستمر است و اجاره در اینجا مظهر عقود مستمر است. در عقد لازم الطرفین غیر مستمر شرط است که موضوع عقد در حین عقد وجود داشته باشد به همین جهت بیع معدوم باطل است در اجاره این شرط را نکرده اند زیرا موضوع اجاره دو چیز است مال الاجاره و منافع عین مستأجره، و این منافع در طول مدت اجاره کم کم و تدریجاً حاصل می شود و به صورت یک جا در حین عقد اجاره نمی تواند وجود داشته باشد بنابراین عقد اجاره بر منافع معدوم منعقد می شود ولی عقد بیع بر مبیع معدوم منعقد نمی شود.

 



:: برچسب‌ها: دانستنی حقوقی ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392
قانون بکارگیری سلاح


 قانون بکارگیری سلاح 

ماده 1- مأمور مسلح موضوع این قانون که به منظور استقرار نظم و امنیت و جلوگیری از فرار متهم یا مجرم و یا در مقام ضابط قوه قضائیه به تفتیش، تحقیق و کشف جرائم و اجرای احکام قضائی و یا سایر مأموریت های محوله، مجاز به حمل و بکارگیری سلاح می باشند موظند به هنگام بکارگیری سلاح در موارد ضروری کلیه ضوابط و مقررات این قانون را رعایت نمایند.


تبصره : مأموران مسلح وزارت اطلاعات در اجرای وظایف محوله قانونی، در مورد بکارگیری سلاح مشمول این قانون می باشند.


ماده 2- مأموران مسلح موضوع این قانون باید شرایط زیر را داشته باشند :


1- سلامت جسمانی و روانی متناسب با مأموریت محوله. 2- داشتن آموزش های لازم در راستای مأموریت های محوله. 3- تسلط کامل در بکارگیری سلاحی که در اختیار آنها گذارده می شود. 4- آشنایی کامل به قانون و مقررات مربوط به بکارگیری سلاح.


ماده3- مأموران انتظامی در موارد زیر حق بکارگیری سلاح را دارند :


1- برای دفاع از خود در برابر کسی که با سلاح سرد یا گرم به آنان حمله نماید. 2- برای دفاع از خود در برابر یک یا چند نفر که بدون سلاح حمله می آورند ولی اوضاع و احوال طوری باشد که بدون بکارگیری سلاح مدافعه شخصی امکان نداشته باشد. 3- در صورتی که مأموران مذکور مشاهده کنند که یک یا چند نفر مورد حمله واقع شده و جان آنان در خطر است. برای دستگیری سارق و قاطع الطریق و کسی که اقدام به ترور و یا تخریب و یا انفجار نموده و در حال فرار باشد.

ماده 4- مأمورين انتظامي براي اعاده نظم و كنترل راهپيمائي‌هاي غير قانوني، فرو نشاندن شورش و بلوا و ناآرامي‌هايي كه بدون بكارگيري سلاح‌، مهار آنها امكان‌پذير نباشد، حق بكارگيري سلاح را به دستور فرمانده عمليات، در صورت تحقق شرايط زير دارند:الف - قبلاً از وسايل ديگري مطابق مقررات استفاده شده و مؤثر واقع نشده باشد.ب - قبل از بكارگيري سلاح، با اخلالگران و شورشيان نسبت به بكارگيري سلاح اتمام حجت شده باشد. ‌تبصره 1 - تشخيص ناآرامي‌هاي موضوع ماده 4 حسب مورد بر عهده رئيس شوراي تأمين استان و شهرستان و در غياب هر يك بر عهده معاون ‌آنان خواهد بود و در صورتي كه فرماندار معاون سياسي نداشته باشد اين مسئوليت را به يكي از اعضاي شوراي تأمين محول خواهد نمود.‌تبصره 2 - در مواردي كه براي اعاده نظم و امنيت موضوع اين ماده نيروي نظامي طبق مقررات قانوني مأموريت پيدا نمايند از لحاظ مقررات‌بكارگيري سلاح مشمول اين ماده مي‌باشند.‌تبصره 3 - آيين‌نامه اجرایي ماده فوق توسط وزارتخانه ‌هاي كشور و دادگستري و دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح تهيه و پس از تصويب هيئت‌ وزيران به اجرا گذاشته خواهد شد.


‌ماده 5 - مأمورين نظامي و انتظامي براي اعاده نظم و امنيت در راهپيمائي‌هاي غير قانوني مسلحانه و ناآرامي‌ها و شورش‌هاي مسلحانه مجازند از‌سلاح استفاده نمايند. مأمورين مذكور موظفند به دستور فرمانده عمليات و بدون تعلل نسبت به برقراري نظم و امنيت، خلع سلاح و جمع ‌آوري مهمات ‌و دستگيري افراد و معرفي آنان به مراجع قضایي اقدام نمايند.


‌ماده 6 - تيراندازي به سوي وسايل نقليه به منظور متوقف ساختن آنها توسط مأموران موضوع اين قانون در موارد زير مجاز است:‌الف - در صورتي كه وسائل نقليه بنا به قرائن و دلايل معتبر و يا اطلاعات موثق؛ مسروقه يا حامل افراد متواري يا اموال مسروقه يا كالاي قاچاق يا‌مواد مخدر و يا به طور غير مجاز حامل سلاح و مهمات باشد.ب - در صورتي كه از وسيله نقليه براي تهاجم عمدي به مأمورين و يا مردم استفاده شده باشد.‌تبصره 1 - مأموران مذكور موظفند كه در ايستگاه‌هاي ايست بازرسي وسايل هشدار دهنده به اندازه لازم (‌اعم از موانع، تابلو، چراغ گردان) تعبيه ‌نمايند.5- در موردی که شخص بازداشت شده و یا زندانی از بازداشتگاه یا زندان و یا در حال انتقال فرار نماید، از اقدامات دیگر برای دستگیری و یا توقیف وی استفاده کرده و ثمری نبخشیده باشد.تبصره : آیین نامه اجرایی این بند توسط وزارتخانه های کشور و دادگستری تهیه و پس از تصویب هیئت وزیران به اجرا گذاشته خواهد شد.6- برای حفظ اماکن انتظامی (مقر نیروهای انتظامی از قبیل مرکز فرماندهی، ستاد، پاسگاه، پایگاه، انبار سلاح یا مهمات و مرکز آموزشی).7- برای حفظ سلاحی که جهت انجام مأموریت در اختیار آنان می باشد.8- برای حفظ اماکن طبقه بندی شده به ویژه اماکن حیاتی و حساس در مقابل هرگونه هجوم و حمله جهت ترور، تخریب، آتش سوزی، غارت اسناد و اموال، گروگانگیری و اشغال.9- برای جلوگیری و مقابله با اشخاصی که از مرز های غیرمجاز قصد ورود یا خروج داشته و به اخطار مأموران مرزبانی توجه نمی نمایند.10- برای حفظ تأسیسات، تجهیزات و اماکن نظامی و انتظامی و امنیتی.تبصره 1- در موارد فوق در صورت انقضای شرایط، اخطار قبلی لازم است.تبصره 2- نیرو های مسلح در مواردی که در چهارچوب بند های مذکور مأموریت داشته باشند، مجاز به استفاده از سلاح می باشند.تبصره 3- مأموران مسلح در کلیه موارد مندرج در این قانون، در صورتی مجازند از سلاح استفاده نمایند که اولاً چاره ای جز بکارگیری سلاح نداشته باشند، ثانیاً در صورت امکان مراتب : الف- تیر هوایی.ب- تیراندازی کمر به پایین.ج- تیراندازی کمر به بالا را رعایت نمایند.‌تبصره 2 - مأموران مذكور در صورتي مي‌توانند به وسائل نقليه تيراندازي نمايند كه علاوه بر انجام امور تبصره 1 با صداي رسا و بلند به راننده‌ وسيله نقليه ايست داده و راننده به اخطار ايست توجهي ننموده باشد.‌ماده 7 - مأموران موضوع اين قانون هنگام بكارگيري سلاح بايد حتي‌المقدور پا را هدف قرار بدهند و مراقبت نمايند كه اقدام آنان منجر به فوت‌نشود و به اشخاص ثالث كه دخيل در ماجرا نمي‌باشند آسيب نرسد.‌تبصره - مواظبت و مراقبت از حال مجروحين بر عهده مأموران انتظامي است و بايد در اولين فرصت آنان را به مراكز درماني برسانند.


‌ماده 8 - رؤسا و فرماندهان مربوط مكلفند قبل از اعزام مأموران حدود اختيارات و مسئوليت ‌هاي آنان را گوشزد نمايند.


‌ماده 9 - مأموراني كه آموزش كافي در مورد سلاحي كه در اختيار آنان گذارده شده است نديده ‌اند بايد مراتب را به فرمانده خود اطلاع دهند و در‌صورتي كه مأموريتي به اين قبيل افراد محول شود فرمانده مسئول عواقب ناشي از آن خواهد بود، مشروط بر اين كه مأمور در حدود دستور فرمانده اقدام‌كرده باشد.


‌ماده 10 - سلاحي كه در اختيار مأموران موضوع اين قانون قرار داده مي‌شود بايد متناسب با موضوع مأموريت و وظيفه آنان باشد.


‌ماده 11 - نيروهاي نظامي و امنيتي در مواردي كه طبق قانون و مأموريت ‌هاي محوله با نيروي انتظامي همكاري مي‌كنند طبق ضوابط اين قانون از‌سلاح استفاده خواهند نمود.


‌تبصره - آيين‌نامه اجرائي اين ماده توسط وزارتخانه هاي كشور، اطلاعات و دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح با هماهنگي ستاد كل نيروهاي مسلح‌تهيه و به تصويب هيئت وزيران خواهد رسيد.


‌ماده 12 - مأموراني كه با رعايت مقررات اين قانون مبادرت به بكارگيري سلاح نمايند از اين جهت هيچ گونه مسئوليت جزایي يا مدني نخواهند‌داشت.


‌ماده 13 - در صورتي كه مأموران با رعايت مقررات اين قانون سلاح بكار گيرند و در نتيجه طبق آراء محاكم صالحه، شخص يا اشخاص بي‌گناهي‌مقتول و يا مجروح شده يا خسارت مالي بر آنان وارد گرديده باشد، پرداخت ديه و جبران خسارت بر عهده سازمان مربوط خواهد بود و دولت مكلف‌است همه ساله بودجه‌اي را به اين منظور اختصاص داده و حسب مورد در اختيار نيروهاي مسلح قرار دهد.


تبصره - مفاد اين ماده در مورد كساني هم كه قبل از تصويب اين قانون مرتكب اعمال مذكور شده‌اند جاري است.


‌ماده 14 - نيروهاي مسلح مي‌توانند در مواردي كه مقتضي بدانند علاوه بر جبران خسارت وارده در قبال صدمات جاني و ضرر و زيان مالي كه مأموران مسلح در جهت انجام وظيفه طبق اين قانون متحمل شده‌اند، مطابق مقررات به مأموران مذكور كمك مالي نمايند.


‌ماده 15 - نحوه تأمين و پرداخت وجوه مذكور در مواد 13 و 14 به موجب آيين‌نامه ‌اي خواهد بود كه توسط وزارتخانه هاي كشور، اطلاعات، دفاع و‌پشتيباني نيروهاي مسلح، امور اقتصادي و دارايي و سازمان برنامه و بودجه با هماهنگي ستاد كل نيروهاي مسلح تهيه و به تصويب هيئت وزيران‌خواهد رسيد.


‌ماده 16 - هرگاه مأمور برخلاف مقررات اين قانون اقدام به بكارگيري سلاح نمايد، حسب مورد به مجازات عمل ارتكابي وفق قوانين تحت پيگرد ‌قرار مي‌گيرد.


‌ماده 17 - از تاريخ تصويب و ابلاغ اين قانون، كليه قوانين و مقررات مغاير ملغي مي‌گردد.


‌قانون فوق مشتمل بر هفده ماده و سيزده تبصره در جلسه علنی روز يكشنبه هجدهم دي ماه يك هزار و سيصد و هفتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب‌ و در تاريخ 28/10/1373 به تأييد شوراي نگهبان رسيده است.


رئیس مجلس شواری اسلامی . علی اکبر ناطق نوری



دانستنی های ضروری قانون بکارگیری سلاح


مفهوم ضروری


ضروری به معنای بدیهی و واجب است. منظور از موارد ضروری در این قانون مواردی است که:1- استفاده از سلاح برای مهار مرتکب جرم به موجب قانون مجاز شمرده شده باشد.2- استفاده از سلاح به عنوان تنها راه و آخرین چاره برای مهار مرتکب باشد.3- شدت و آثار تخریبی جرم ارتکابی با پاسخ مسلحانه پلیس تناسب داشته باشد.4- در یک تراز عقلی پلیس به این نتیجه برسد که هیچ راهی جز بکارگیری سلاح ندارد.


شرایط مأموران مسلح پلیس


به موجب ماده 2 قانون بکارگیری سلاح مأموران مسلح باید دارای شرایط زیر باشند:1- سلامت جسمانی و روانی متناسب با مأموریت محوله.2- داشتن آموزش های لازم در راستای مأموریت های محوله.


3- تسلط کامل در بکارگیری سلاحی که در اختیار آنها گذارده می شود.4- آشنایی کامل به قانون و مقررات مربوط به بکارگیری سلاح.


وظایف متقابل فرماندهان و مأموران پلیس در خصوص احراز شرایط :


مأموران موظفند چنانچه فاقد یکی از شرایط لازم برای بکارگیری سلاح هستند مراتب را بلافاصله به صورت مکتوب و مستند و مستدل به فرماندهان خود اطلاع دهند.فرماندهان مکلفند قبل از تحویل سلاح و اعزام افراد به مأموریت از برخورداری شرایط لازم برای بکارگیری سلاح از ناحیه آنان یقین حاصل نمایند.


وظایف سازمان برای ایجاد شرایط در مأموران مسلح پلیس :


تلاش در جهت بالا بردن تسلط مهارت مأموران مسلح پلیس از طریق :


1- سلاح شناسی2- تیراندازی با سلاح به اهداف ثابت و متحرک3- تمرین تیراندازی و بالا بردن مهارت و تسلط برای تیراندازی در تعقیب و گریزها4- کنترل سلامت جسمانی و روانی مأموران مسلح حین استخدام و در طول خدمت5- تحویل سلاح متناسب با مأموریت محوله


وظایف و تکالیف فرماندهان برای احراز شرایط مأموران مسلح پلیس :


1- توجه به حالات و روحیات مأموران قبل از تسلیح آنان.2- آماده کردن مأمور از حیث روحی و روانی برای اجرای مأموریت.3- توجه به توان جسمی و روحی و روانی مأمور برای اجرای مأموریت.4- احراز شرایط مندرج در ماده 2 قانون بکارگیری سلاح5- ارائه آموزش های لازم در خصوص مأموریت محوله


- مراحل تکوین تیراندازی به سوی اشخاص :


1- تشخیص عمل مجرمانه (رکن قانونی، رکن مادی، رکن معنوی)2- عمل مجرمانه جزء موارد ده گانه ماده (3) ق.ب.س باشد.3- مأمور پلیس در حال مأموریت باشد (تبصره 2م. 3ق. ب.س)4- چاره ای جز بکارگیری سلاح نداشته باشد. (تبصره 3م. 3ق. ب.س)5- نتیجه تجزیه و تحلیل عقلی و منطقی برای استفاده از سلاح مثبت باشد (ضرورت)6- دادن اخطار قبلی در صورت اقتضای شرایط. (تبصره 3م. 3ق. ب. س)7- در صورت امکان رعایت مراتب تیراندازی. (تبصره 3م. 3ق. ب. س)


موارد مجاز تیراندازی به طرف اشخاص ماده (3) ق. ب. س


- برای دفع از:1- جان خود2- جان سایر شهروندان


- برای دستگیری :1- مرتکبین جرایم مشهود2- بازداشتی و زندانی در حال فرار


- برای حفاظت از:1- اماکن نظامی2- سلاح3- اماکن طبقه بندی شده4- تأسیسات و تجهیزات و اماکن نظامی، انتظامی و امنیتی

- برای جلوگیری از تردد از مرز های غیر مجاز1- سارق2- راهزن3- تروریست4- عامل تخریب5- عامل انفجار


- شرایط قانونی دفاع مشروع مسلحانه


- موضوع دفاع جان خود یا دیگری باشد.


- شرایط حمله یا تعرض احراز گردد :


1- حمله فعلیت داشته یا قریب الوقوع باشد.2- حمله غیرقابل دفع باشد.3- حمله غیرقانونی باشد.


- شرایط دفاع وجود داشته باشد :


1- دفاع، تنها وسیله برای رفع تجاوز باشد.2- دفاع متناسب با تجاوز باشد.3- ناتوانی دیگری در دفاع از خود.تذکر : زمانی دفاع مسلحانه مجاز است که حمله شروع و خاتمه نیافته باشد و یا حمله قریب الوقوع باشد.


شرایط قانونی تیراندازی به بازداشتی و زندانی در حال فرار :


مأموران پلیس در صورت مشاهده فرار بازداشتی یا زندانی موظفند به ترتیب زیر اقدام کنند :الف) با استفاده از امکانات موجود نسبت به تعقیب و دستگیری فرد متواری اقدام نمایند.ب) با صدای بلند و رسا یه مرتبه به فرد یا افراد متواری ایست بدهند.ج) با رعایت اطراف و جوانب به نحوی که به دیگران آسیب نرسد، اقدام به شلیک تیر هوایی نمایند.د) در صورت عدم تأثیر اقدامات فوق، فرد متواری را از ناحیه کمر به پایین مورد هدف قرار دهند.


شرایط قانونی تیراندازی در مرزها :- مرز جزو مرزهای غیر مجاز باشد.-فرد یا افراد قصد ورود یا خروج داشته باشند.- وارد محدوده ممنوعه مرز شده و قصد عبور یا مرور نمایند.- قصد خود را با عدم توجه به هشدار پلیس مرزبانی محرز نمایند.- چاره ای جز بکارگیری سلاح نباشد.- مأموران با رعایت مراتب تیراندازی از سلاح استفاده نمایند.


شرایط قانونی تیراندازی برای حفاظت از اماکن طبقه بندی شده


- اماکن یکی از مصادیق چهارگانه؛ حیاتی، حساس، مهم و قابل حفاظت باشد.- هجوم یا حمله به این اماکن جهت ترور، تخریب، آتش سوزی، غارت اسناد و اموال، گروگانگیری و اشتغال انجام گرفته باشد.- مأمور مسلح، نگهبان یا مسئول حفاظت فیزیکی این اماکن باشد. (داشتن مأموریت)- چاره ای جز بکارگیری سلاح نداشته باشد.- در صورت اقتضای شرایط هشدار بدهد.- مراتب تیراندازی را رعایت نماید.


شرایط قانونی بکارگیری سلاح در ناآرامی غیر مسلحانه:


- تشخیص وجود ناآرامی توسط شورای تأمین استان و شهرستان- استفاده از وسایل دیگر و عدم تأثیر آن بر مهار ناآرامی ها- اتمام حجت با اخلالگران و شورشیان برای بکارگیری سلاح و عدم توجه آنان- صدور دستور بکارگیری سلاح از سوی فرمانده عملیات- بکارگیری سلاح با رعایت ترتیبات قانونی- بکارگیری سلاح به گونه ای باشد که به افراد بی گناه لطمه ای وارد نشود.


شرایط قانونی تیراندازی در ناآرامی های مسلحانه:


- وجود یکی از مصادیق ناآرامی های مسلحانه- صدور دستور بکارگیری سلاح از سوی فرمانده عملیات- عدم تسلیم عوامل ناآرامی-اجرای دستور بدون تعلل و برقراری نظم و امنیت و خلع سلاح و جمع آوری مهمات و دستگیری مرتکبین.


شرایط قانونی تیراندازی برای متوقف کردن خودروها :


- وجود یکی از هفتگانه مندرج در بندهای (الف و ب) ماده (6) ق. ب. س.- داشتن مأموریت- نداشتن چاره ای جز بکارگیری سلاح- تعبیه وسایل هشدار دهنده- هشدار دادن با صدای بلند و رسا- رعایت مراتب تیراندازی (تیر هوایی و شلیک به طرف لاستیک یا قسمتی از وسایل نقلیه که باعث توقف می شود)

وظایف و مسئولیت های مأموران قبل از بکارگیری سلاح :


- گزارش بیماری جسمی یا روانی خود به فرمانده (بند1 ماده 2- گزارش عدم آموزش یا ضعف آموزش (ماده 9- احراز حق تیراندازی مطابق قانون بکارگیری سلاح- احراز ضرورت تیراندازی-دادن اخطار در صورت اقتضای شرایط قبل از تیراندازی (تبصره 1 ماده 3)


وظایف و مسئولیت های فرماندهان:


- ارائه آموزش های لازم در راستای مأموریت های محوله و توجیه مأموران- در اختیار دادن سلاح متناسب با مأموریت-احراز سلامت جسمی و روانی مأموران-در اختیار قرار دادن وسایل هشدار دهنده


-صدور دستور بکارگیری سلاح جهت مهار ناآرامی ها- گوشزد نمودن وظایف و اختیارات مأموران مسلح در راستای مأموریت محوله- احراز تسلط مأموران تحت امر در بکارگیری سلاح- صدور حکم مأموریت


 



:: برچسب‌ها: دانستنی حقوقی ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : صادق امینی زاده
تاریخ : یک شنبه 26 آبان 1392

صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 11 صفحه بعد